باقی است و به‌طور جدی مطرح است که مورد استفاده قرار گیرد و آزادی هم از این تعریف کلی بیرون نیست. این درست است که در یک محیط آزاد هم حق سخن گفتن دارند اما تنها کسی می‌تواند از این حق استفاده کند که حرفی برای زدن داشته باشد و آن کس حرفی برای گفتن دارد که در درجه اول جامعه و مردم و این تاریخ و فرهنگ خویش و نیز جهان و زمان و بنیادهای فکری و فرهنگی و اجتماعی عصرش را به درستی شناخته باشد. چنین انسانی است که از آزادی استفاده می‌کند و هم او است که پاسدار راستین آزادی است، چراکه از آن استفاده می‌نماید و بدین وسیله مانع فراموش شدن و یا بی‌محتوا شدنش می شود.
 بدون شک در ایجاد این مشکل تحصیل‌کردگان و روشن‌فکران بیش از دیگران مقصرند. زیرا آن‌ها آن مقدار کم‌تحرک، ناآگاه و کم خلاقیت اند که عملاً نمی‌توانند رهبری فکری مردم را عهده‌دار شوند و حتی گاهی توده مردم در فهم و تحلیل مسائل از خود آنان برترند. و این فاجعه بزرگی است. نه بدان لحاظ که مردم از تحصیل‌کردگان جلو افتاده‌اند که این مایه نهایت خوشبختی است که آن‌ها رشد یافته‌اند بلکه بدان جهت که اینان از مردم عقب افتاده‌اند و قادر نیستند رهبری فکری جامعه را به‌عهده گیرند.

نظر خود را ارسال کنید