آزاد زندگی کند. یعنی در جامعه‌ای زندگی کند که آزادی در آن به‌‌عنوان یک واقعیت اجتماعی وجود داشته باشد و می‌بینیم که ضرورت آزادی در مفهوم اجتماعی اش دقیقاً از آزادی به‌‌عنوان یک خواسته و نیاز درونی ناشی می شود. ارج و تقدس دفاع از آزادی اجتماعی هم به همین دلیل است. زیرا کسی که از این نوع آزادی دفاع می‌کند در حقیقت از انسان و شرافت و حیثیت انسانی دفاع می کند. یعنی برای دفاع از انسان و ارزش‌های والای انسانی به یک عمل اجتماعی که همان دفاع از آزادی جامعه باشد دست می یازد. مگر نه این است که دفاع از انسان یعنی دفاع از کلیه خواسته‌ها و نیازهای اصیل انسانی!
 حال به تحلیل هر یک از این دو می‌پردازیم.
 اینکه می‌گوییم آزادی یک نیاز درونی است به توضیح چندانی محتاج نیست. اگرچه ممکن از هر فردی آزادی را به گونه‌ای خاص معنی و تفسیر کند اما در اینکه آزادی یک نیاز راستین انسانی است همه مشترک اند حتی دشمنان آزادی یعنی دیکتاتورها هم اصالت آزادی معتقدند و درست به همین علت است که آزادی دیگران را به نفع آزادی خود سلب می‌کنند. یک فرد دیکتاتور دشمن نفس آزادی نیست دشمن آزادی دیگران است و اتفاقاً تلاش او در نفی آزادی دیگران، که از نظر او مستقیماً به نفع آزادی

نظر خود را ارسال کنید