عاملین دارد، مساعی جمیله جنابعالی مورد تقدیر و تشکر است..."
آری، آن روزی که کوران مبارزه اوج می گرفت و تنور آن گرم می شد، بسیاری از رجال سیاسی، به خارج می رفتند و از آنجا برای ملت اشک می ریختند، اما آیت الله سعیدی و همرزمانش به پایتخت و متن مبارزه می شتافتند، که رسالتی بود الهی، و فرار و گریز از آن در پیشگاه خدا و خلق محکوم!
مرحوم سعیدی به مکتب می اندیشید، و برای اسلام نگران بود، و نیز خوب می دانست، اگر چهره ی اصیل اسلام آن گونه که هست شناخته شود، و غبار خرافات و سازش کاری ها از سیمای آن زدوده گردد، این نهضت بارور می گردد و به ثمر می نشیند.
آن روزها منبر و محراب در تهران، وضع نامطلوبی داشت، و از این دو سنگر عظیم حداقل استفاده و بهره برداری می شد، روی این جهت افراد مسجدی را معمولا افراد سالخورده و بازنشسته تشکیل می دادند، و در این مکتب های اسلامی کمتر سر و کله جوانان به چشم می خورد، علت آن هم تا حدی روشن است، زیرا اسلام آن گونه که هست، و آن طور که جوانان می خواستند مطرح نمی شد، و جوانان و روشنفکران از اسلام تقیه و انتظار و صبر و سکوت با آن شکل تحریف شده گریزان بودند، و اسلامی می خواستند که، تحرک و تلاش داشته باشد، بسازد و بیافریند، عظمت و اعتلا بخشد، و با گسترش نور آن، ظلمت جهل و ستم در هم پیچد.

نظر خود را ارسال کنید