می چرند، حرکت کردن جلائی ندارد، بلکه چنان صاعقه بودن و جرقه زدن و راه نمایاندن است که استواری کوه، بلند همتی چکاد، نور افشانی آفتاب، دیگر اندیشی شمع و عشق پروانه، را می خواهد. در فضائی محدود به خواست حاکمان پرواز کردن نیست، که نمایانگر آزادی و آزادگی می باشد، بلکه در قفس صیاد هم به پرواز اندیشیدن و به دانه ای نساختن و نسوختن و بی ترس صیاد سرود آزادی را حتی در قفس سر دادن است که بیانگر آزادگی می باشد.
بی هدف زیستن و به خوردن و خوابیدن اندیشیدن نیست که نام پر عظمت زندگی و حیات را می تواند بر خود نهد، بلکه همگام پویش و حرکت کردن به هدف اندیشیدن و به عقیده عشق ورزیدن و در راهش پیکار کردن و حتی جان باختن است که به زندگی مفهوم می بخشد، چرا که انما الحیاة عقیدة و جهاد، زندگی داشتن عقیده است و پیکار در راه تحقق آن.
نه به دور از رنج جامعه و بی تفکر به سرنوشت آن زیستن است، که انسان بودن را توجیه می کند و نه از ترس حاکمان جور و ستمگران خودسر به خود لرزیدن و به مردن و پوسیدن گرائیدن است که مؤمن بودن را تفسیر می کند، بل سمند روار عاشقانه خود را به آتش زدن و در رنجستان زندگی بی شکوه و ناله همگام رنجبران شدن و فریاد زدن و قدرت و عظمت دروغین زورگویان را به