مرحوم سعیدی آن قدر برای ضرورت اتحاد و انسجام ملت و نیروهای مبارزه تلاش می کرد و آن قدر از اختلاف و تفرقه، و مقدس مأبی های منافقانه رنج می برد و وحشت داشت، که ناچار گوشه ای از دردهای آن روز را ضمن نامه ای به امام در نجف این گونه در میان گذاشته است...
«از مجموع این مطالب و امثال آن دیشب به فکر افتادم، که علاوه به این مطالب، مسائل مهمتری را به عرض برسانم، و آن این است که ممکن است مخالفین من، صد درصد در صدد بیفتند که، تنها مایه ی دلخوشی و امید من، یعنی ارتباط با شما را قطع کنند، نظیر... هر چند که فکر شما قابل تسخیر نیست، لکن انّ الشیطان ینزع بینکم الا من عصمه الله... خیلی معذرت می خواهم، و چقدر دوست داشتم که این پیش آمدها نمی شد، که چنین مطالبی بین حقیر و جنابعالی رد و بدل شود، لکن حضرت آیت الله، شما اینجا نیستید که ببینید، وضع مبارزه با استعمار مبدل شده، به مبارزه یک عده منفعت جوها...
آری، مبارزه آن روز مرحوم آیت الله سعیدی چند بعدی بود، و موانع و مواضع مختلفی در برابر حرکت مبارزاتی او صف می بستند، و به توطئه ها و اختلافات محلی، قومی، نژادی و مقامی دامن می زدند!
اما امید امت، پیشوای ملت، و رهبر کبیر انقلاب، که همیشه و همه جا، اصالت راهبری الهی و اسلامی و انقلابی خویش را

نظر خود را ارسال کنید