صفحه 5 از 90
شهید آیت الله سعیدی
... پس مرا بگیرید و به بند و حبس بکشید، تا آن وقت از من سلب مسئولیت شود، چه این که اگر آزاد باشم، فریاد می زنم، حقایق را می گویم و افشاگری می کنم...
من این لباس را پوشیده ام، و از بیت المال امرار معاش می کنم، که پاسدار اسلام و وفادار به رهبرم، امام خمینی باشم، و اگر با این لباس و استفاده از بیت المال سکوت کنم، به این لباس و اسلام خیانت کرده ام!
بنابراین، باید فریاد بزنم، و جز این چاره ای ندارم...
این ها مطالبی بود که، شهید آیت الله سعیدی، وقتی مورد اعتراض و ممانعت مزدوران رژیم، و احیاناً مورد انتقاد و سم پاشی عناصر منافق دیگر قرار می گرفت، گاهی کنار محراب مسجد می ایستاد با ناله هائی که از دل دردمندش مایه می گرفت، به زبان جاری می کرد، و به راه خویش ادامه می داد.
شهید آیت الله سعیدی که بود؟ از کجا آمده بود؟ چه