انداختنش به تاریکی ضرری ندارد و اگر کردستان ایران به سرکردگی دمکرات ها به صورت پایگاهی برای مارکسیست ها در میآمد، مسلماً سهم بزرگی به آن ها نیز تعلق می گرفت و به همین دلیل با لحنی دوستانه و برخوردی بینابینی، اشتباهات حزب منحله دمکرات را گوشزد می کرد، اما پس از طغیان توده ها علیه تجربه مجدد فرقه دمکرات آذربایجان در کردستان و آن هم در ابتدای استقرار انقلابی که ثمره خون هزاران شهید به خون خفته بود، حزب توده، بلافاصله موضع پدارنه خود را ترک و نارفیقانه(!) دست به افشای وابستگی دمکرات ها به دولت بعث عراق زد که البته بزعم تزارهای کرملین، دولتی ضدامپریالیستی تعریف گردیده است- توجه خوانندگان ارجمند را به این نکته شایان جلب می کنیم که تدفین و تدبر کلی شما در آنچه که عرض کردیم، تحلیل اجمالی ما را تکمیل خواهد کرد، و این نکته را مجدداً خاطر نشان خواهد ساخت که در میدان مبارزه با انقلاب آنان که مارکسیست اند و دم از رهبری امام می زنند و آنان که لیبرالند و تخصص را طرح می کنند، شکست خورده های مفتضح و رسوای صحنه سیاسی هستند، که بالاشتراک و در مجموع علیه اسلام به عنوان ایدئولوژی انقلاب و رهبری روحانیت، دست به عمل زده اند و لیبرالیسم در این میانه، فقط آتش بیار معرکه است.
اما ارتباط افتراق توده ای ها و دموکرات ها با چریک های اکثریت و اقلیت بدین گونه است که میلیشیای مارکسیستی اکثریت که در جریان انقلاب، نادرستی