استعماری است، "ملی" می باشد، و البته چنان که گذشت و گفتیم تمام این مقدمات برای تزریق فرهنگ ماتریالیستی و مسخ چهره اسلامی صورت می گرفت، و البته حرکت پیش رونده و متکامل انقلاب اسلامی، انزوائی جانانه را برای رهبر جریان مزبور فراهم آورد، آنگونه که به کار اصلی خود، یعنی نقادی و قصه نویسی سابق پرداخت.
 ازجمله احزاب و دسته جات سیاسی دیگر که با تکیه بر ملیت به همین بلا گرفتار آمد، یکی جبهه ملی ایران بود، که البته سرنوشتی غم انگیزتر از دیگران پیدا کرد. جبهه ملی که خود را پشت سر مصدق پنهان کرده بود و به اعتبار وجه سیاسی وی در میان اقشار متوسط و سنین 50 سال به بالا، موفق به اخذ پایگاهی نیم بند شده بود، در ابتدا با دو مشکل اساسی رو به رو گردید؛ از یک طرف جبهه نمی خواست به این زودی ماهیت غیر اسلامی خود را بروز دهد و نتیجتاً از حمایت مردم و روحانیت بی نصیب بماند و از طرف دیگر با توجه به جوّ کاذب الحادی شبه روشنفکرانه که ابهامی باروتی، از طریق رسانه های امپریالیستی بدان وسعت و مظلومیت بخشیده می شد، بد هم نمی دانست که از این نمد برای خود کلاهی فراهم کند، لذا سعی کرد که در مرامنامه و روزنامه خود، آش در هم جوشی از "اسلام اتوپیستی" (خیالی و واقع گریز) و "سوسیالیسم تخیلی" را همراه با آمیزه غلیظی از ملیت و ناسیونالیسم، مونتاژ کند که از این طریق هم جوان های عصر 28 مرداد را راضی نگاه دارد و هم

نظر خود را ارسال کنید