غلط و بی اعتبار می باشد.
 ضمنا به لحاظ منطقی قضیه آوردن نمونه هایی از روحانی نمایان و انتساب آن به کل روحانیت، مثل آن می ماند که ما یک کیلو گندم را میان ظرفی بریزیم، و نتیجه بگیریم که تک تک دانه های این یک کیلو می‌باشند، اصولاً نقطه ضعف قضیه اینجاست که طرفداران این نظریه تفاوت دو "کلیت" را از یاد برده اند، که یکی "کلی مجموعی" و دیگری "کلی جمیعی" می باشد مثلا اینکه مردم تهران نفس می کشند هم یک کلی مجموعی است یعنی روی هم رفته مردم تهران نفس می کشند، و هم تک تک مردم تهران تنفس می کنند، اما اگر حکم را تغییر بدهیم و بگوییم که "مردم تهران انقلابی هستند" آیا به این معنا خواهد بود که تک تک مردم تهران انقلابی اند؟
بدون شک حقیقت این نیست، بلکه مردم تهران مجموعاً و روی هم رفته انقلابی هستند، اینجاست که ما منطقاً تفاوت دو نوع کلی را- کلی جمیعی و مجموعی- فهمیدیم، آری روحانیت مجموعاً سرکردگی انقلاب و هژمونی جنبش اسلامی را در دست دارند، روحانیت مجموعا در خط امام و خط اصیل مکتبی انقلاب قرار دارند، امیدواریم که خوانندگان عزیز در خاتمه مقالات ما به این نکته واقف شده باشند که:
1- جریان ضد روحانی از جانب لیبرالیسم تقویت و مجموعا به نفع امریکا تمام می شود.
2- لیبرالیسم منتسب به اسلام یک استنباط علم زده و

نظر خود را ارسال کنید