البته این تفاسیر خاص مائوئیست های وطنی من حیث المجموع است.
2- دسته دوم علت العلل شکست نهضت و سقوط مصدق را خیانت حزب توده به تنهایی دانسته و وابستگی این حزب را به میهن ما در سوسیالیستی(!) مهم ترین دلیل می دانند، که چریکهای فراری اقلیت از این دسته اند.
3- دسته سوم همان حضرات تحلیلگر توده ای میباشند، که برای تطهیر خود، دست به کله معلق های متعدد سیاسی و انتشارات وسیعی پس از انقلاب زدند، تا به خیال خام، تکرار وضعیت عمر مصدق و مشاهده عناصری چند از ملی زده گان و به اصطلاح منادیان ایدئولوژی "بورژوازی ملی" مقداری نفرت و انزجار عمومی را تعدیل و "دولت ملی" را به خود خوش بین ساخته، غافل از آنکه این عصر، عصر آیة الله کاشانی طاب ثراه و مصدق نیست، گرچه طالبان "شورای سلطنت" و متخصصان متلون گام به گام، چند صباحی با ایجاد شانتاژ تبلیغاتی، و سوء استفاده از اعتماد امام خود را بر ملت تحمیل کردند.
ما این تفاسیر متعدد، اما باطناً مشترک و الحادی را از ریشه غلط می دانیم، ما می گوییم جدایی دولت ملی گرای مصدق از روحانیت و عمل به استقلال در امور و عدم وجود حالت "بازگشت به خویشتن اصیل اسلامی" و طرح آن به صورت یک شعار در میان روشنفکران مکلای متمایل به روحانیت، تنها و تنها باعث شکست نهضت، و افتراق در صفوف ملت بوده است، و تمام تاویل ها و تفسیرهای فوق برای "القاء" اندیشه الحادی و نتیجتاً