قسمت های مبحث باشد کوشش و اهتمام همه گروهک ها و افراد التقاطی بر القاء این اندیشه است که روحانیت، نباید در قدرت سیاسی، و سازمان رهبری جامعه شرکت جوید، به اعتبار دیگر، شرکت و دخالت روحانیت در عرصه حکومت و سیاست و احراز مقامات و پست های مختلف قضائی، تقنینی و اجرایی از جانب این دسته، منجر به شکست اجتماعی و نابودی خود آنان خواهد شد.
 لیبرالیسم در ابتدای حاکمیت خویش، و در هنگامی که مردم هنوز به ماهیت غیر مکتبی آنان، پی نبرده بودند، با اتخاذ مواضع بینابینی و رنگارنگ و ابراز نظریات شبهه آمیز، جانب حزم و احتیاط را نگاه داشته با صراحت، نیات غلط خود را با مردم در میان نمی گذاشتند تا مبادا آگاهی از مواضع استراتژیک آنان و تمایلاتشان ویرانی و انهزام آنان را تسریع کند، و به تعبیری دیگر، برای حفظ موقعیت و محبوبیت، از تصریح خودداری می ورزیدند.
لیبرالیسم در این مسیر، با اظهار لحیه هایی از قبیل اینکه برای روحانیت همان حاکمیت و حکومت بر قلوب کافیست(!) و روحانیت باید برای حفظ قداست(!) خود، از دخالت مستقیم در این امور پرهیز داشته باشد، به میدان آمد، اما گذشت زمان و رشد آگاهی اسلامی و انقلابی ملت و فرو ریختن پی در پی و بی وقفه پایگاه های اجتماعی و سیاسی، لیبرالیسم را بر آن داشت که صریحا تمایلات درونی خود را در این مورد به نمایش بگذارد، و از این راه مفری برای معضل خود چاره کند، اما آنچنان که می بینید

نظر خود را ارسال کنید