مضمون و مستند است که تفصیل و تاویل آن در حوصله این قلم نمی‌باشد، اما تا حد امکان بر آنیم که یک سلسله مشابهات و نزدیکی های هشداردهنده و بیدارکننده را که هم در بطن آن جریان گذشته و در متن این جنبش امروزی بالاشتراک موجود است، اشاره کنیم و از این رهگذرد، در مواجه با مسائل انقلابی و مستحدثات سیاسی، با افزودن بر بینش و آگاهی های تاریخی خود، هوشیاری لازم را کسب کرده و تجربیات را نصب العین خود قرار دهیم. در گفتاری که سخن از "ملیون" و جبهه های چپ و راست ملی زده رفت، مقداری به اختصار، به این مسئله پرداختیم اما اکنون از زاویه ای دیگر و با نگاهی نازک بین تر، بدان دوران پر مخاطره و ملال آور نظر می افکنیم.
امروزه یکی از کوشش های اندیشمندان الحادی و تاریخ بافان ماتریالسیت وابسته به هر طیفی از سازمان ها و احزاب مارکسیستی– در تحلیل و تفسیر این قسمت از تاریخ میهن اسلامی ما خود، بر این هدف موذیانه خلاصه شده است، که گویا دلیل شکست نهضت ملی ایران و سقوط دولت ملی خیانت و سهل انگاری حزب توده بوده است. البته این تحلیلگران علیرغم عقائد و علائق مشترک مکتبی به سه دسته تقسیم می شوند:
1- دسته‌ای که سعی بر آن دارند که مصدق را همچنان عامل انگلیس و جاده صاف کن امپریالیسم آمریکا نشان دهند و ضمناً حزب توده را نیز متهم به قصور و عدم قاطعیت علیرغم پایگاه به اصطلاح مردمی جلوه دهند که

نظر خود را ارسال کنید