آیا در سنندج دانش آموزان را تحریک نکردند که در مقابل ستوان ارتش بر کف خیابان ها دراز بکشند و مانع از حرکت آن به سوی مرز شوند؟ آیا در تظاهرات بخاطر جلوگیری از تعطیل آیندگان، مردم را زیر رگبار سنگ و چاقو و قمه نگرفتند و فیلم و گزارش تهیه نکردند؟ آیا جای هیچ تردیدی باقی است؟ آیا نباید گفت که هر حرکت آنها، خبر از یک توطئه می دهد که ارباب طرح ریزی کرده است؟
بیائید با هم کمی روزنامه ها و نشریات را ورق بزنیم تا توطئه های امپریالیسم غرب و شرق را از میان سطور آنها افشا کنیم.
«بدنبال موافقت های قبلی بین کارگران پروژه ای و کانون فارغ التحصیلان و تشکیل شورای هماهنگی بیکاران روز 25/2/58 از طرف کانون و سندیکای پروژه ای یک راهپیمائی از محل سندیکای پروژه ای به طرف دفتر مرکزی پالایشگاه انجام گرفت.
خواست آنها گرفتن وام بیکاری، بیمه درمانی و کار بدون سرمایه امپریالیستی بود(!) راه پیمایان درب ورود به حیاط جلوی ساختمان دفتر مرکزی را شکسته و وارد آن شدند و سپس با شعار کارگر پیروز است، سرمایه دار نابود است، وارد ساختمان شده و کارها را تعطیل کردند. بعضی از کارمندان قبل از ورود راه