مکاتب فوق را تبین و توجیه باصطلاح عملی می نمایند. در مکتب مارکسیسم ظاهرا، اساس وحدت، یکسانی طبقاتی است و سعی می شود که بر اساس منافع مشترک طبقات مختلف، وحدت انقلابی جامعه بوجود آید.
در ایران این محور وحدت ایدئولوژی اسلامی است که برتر از همه آنها و بدون داشتن معایب آنها میلیون ها انسان مستضعف جامعه ایران را تحت رهبری امام خمینی پرچم لااله الاا... گرد آورده است، اما اگر بخواهیم همه کسانی را که در ایران زندگی می کنند پیرو یک عقیده و همه را در خط رهبری انقلاب بدانیم، اشتباه محض است، در هر جامعه ای اقشاری وجود دارند که کشش انقلابی را برای یک انقلاب رهائی بخش تا آخرین مرحله ندارند. اگر چه در ابتدای امر همراهِ نیروهای انقلابی قدم می زنند، اما بعد از مدتی خسته می شوند و عده ای از آنان بی تفاوت می گردند و عده ای دیگر به صف ضد انقلاب می پیوندند. این اقشار را معمولا، طبقات مرفه جامعه و آنهائی که در رژیم گذشته منافعی داشته اند تشکیل می دهد. البته ناگفته نماند که در سایر طبقات و حتی در میان کم درآمدترین آنها نیز هستند کسانی که به سبب ضعف بینش ها و آگاهی های سیاسی و مکتبی و ضعف قوه ایمان تا به آخر راه رستگاری را نمی پیمایند و در نیمه های راه، مایوس می شوند و باز می گردند.
هدف امپریالیسم، همیشه شکستن محور وحدت و اتحاد جوامع انقلابی است. برای گسستن این وحدت،