کار هر نهادی چه اندازه مورد نیاز ماست و چه اندازه باید به آن برد بدهیم و کارایی داشته باشد. و بعد رابطه با دیگر نهادها و جاذبهها و سائقه ها چقدر باید باشد و چقدر باید به این نهاد اهمیت بدهیم.
مثلاً احساس علاقه به غذا را چگونه پاسخ بدهیم و یا در رابطه با احساس علاقه به علم باید چگونه اینها را تنظیم کنیم. چقدر بهاء به این باید داد و چقدر بهاء به آن برای اینکه ما این بحث را بتوانیم مقداری دقیقتر از نظر قرآن تعبیر کنیم. چند آیه راجع به نفس را در قرآن مطرح میکنیم و مقداری بحث میکنیم که ملاحظه فرمایید. در این آیات گوناگون، گویی چهرههای گوناگونی از نفس مورد توجه قرار می گیرد. گاهی آن چهره مادی جاذبهدار به سوی ماده و طبیعتش را تصویر میکند و ارائه میدهد و گاهی آن چهره متکامل و متعالی اش را ارائه میدهد. و گاهی آن چهره تصمیمگیرنده و جهت دهنده اش را تصویر میکند.
یعنی این خود و نفس، در قرآن با رویهها و چهرههای گوناگون ارائه شده و لذا آدم نمیتواند هیچیک از این چهرهها را فراموش کند، اما این ماییم و این شناخت چهرهها و مهار چهرهها را به دست گرفتن، کنترل کردن و جهت دادن به آنها.
آیه اول:
«وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى، فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى.» «آیه 40 و 41 سوره نازعات»
کسی که از خدا ترسید و جلوی هوای نفس را گرفت بهشت جایگاه اوست. در اینجا صحبت هوس است برای نفس و در برابر هوس نفس، بهشت است.