ژرفای روحشان لمس می‌کنند در بهشتند، در جهنمند.
کسی که با چشم خودش با جان خودش هم بهشت را می‌بیند و هم جهنم را چه موقع حاضر است عملی انجام دهد که او را از بهشت دورش کنند. کی حاضر است عملی انجام بدهد که او را در جهنم مستقر کنند، یا به جهنم نزدیکش کنند، او کاری می‌کند که از جهنم دور و به بهشت نزدیک شود. چون بهشت را لمس کرده، چون جهنم را لمس کرده است این متقی است همان کلمه تقوا که خیلی ساده از آن می‌گذریم، این حالت روحی را به وجود می‌آورد.
 البته مقصود از این حزن، حزن برای دنیا نیست. این حزن نورانی، روحانی و ربانی است که در دل شعله می‌افروزد و انسان را راه می‌اندازد. من کوچک می‌دانم بخواهم این را تشبیه کنم به آن کلمه اضطرابی که در اگزیستانسیالیسم مطرح است که می‌گوید: حالت اضطراب همیشه باید برای انسان باشد تا مسئولیت بیاورد تا اراده بیاورد. گفتم کوچک می‌دانم که بخواهم این را به آن اضطراب تشبیه کنم و اما مقصود از این حزن، آن حزن نیست، منبع انرژی است و آدم وقتی در درونش احساس مسئولیت می‌کند. همیشه گویی بار غمی در درون دارد و برخلاف کسی که بی‌تفاوت است و مسئله‌ای برایش نیست.
 متقی کسانی هستند که مردم از شرشان در امانند. یک کلمه خیلی ساده از شرشان در امانند و از وقتی از خانه صبح بیرون می آید کسی از او نمی‌ترسد که این برایش توطئه بکند، به او دروغ بگوید، مالش

نظر خود را ارسال کنید