افزون باشد آن حالت امید از او گرفته می‌شود از اگر شوقش زیادتر شد و امیدش به بهشت زیادتر شد یک حالت بی‌توجهی در آدم پیدا می‌شود که اگر که آدم دیگر مواظب عملش نیست لذا هم باید بترسد و هم باید امیدوار باشد. پیغمبران هم مژده می‌دادند و هم می‌ترساندند هم بیم می‌دادند و هم امید ایجاد می‌کردند.
 خدای آفریدگار آن‌چنان در جهان آن‌ها بزرگ تجلی کرده است که هرچه غیر از خداست در نظر آن‌ها کوچک است و ناچیز. عظمت در جانشان فقط برای خداست. و آن‌چنان عظمت الهی در جان آن‌ها رخنه کرده است که هرچه غیر از خداست در نظر آن‌ها ناچیز و کوچک و پست است. و لذا ترسشان از خدا، عشقشان به خدا، بیمشان از خدا و امیدشان به خدا. این جمله بسیار جمله جالبی است که این حالت روحی برای انسان پیدا بشود که دیگر در چشمان او همه چیز کوچک بنماید.
(رابطه اینان) با بهشت چنان است که گویی بهشت را دیده‌اند و در بهشت متنعم هستند و نعمت می‌خورند. رابطه آن‌ها با جهنم آن‌چنان است که گویی جهنم را دیده‌اند و در جهنم معذب هستند. یعنی فقط از دور دستی بر آتش ندارند فقط با وعده‌های قرآن دل نبستند بلکه آن‌چنان اعتقاد به بهشت دارند، مثل این‌که در بهشت هستند. آن‌چنان اعتقاد به جهنم دارند که گویی در جهنم هستند. یعنی آن شراره‌های لهیب جهنم را تا اعماق جانشان درک می‌کنند و آن طراوت و نشاط بهشت را تا

نظر خود را ارسال کنید