می‌کنند.
 معلوم می‌شود اگر قرآن را واقعاً با آن لحن‌های حزن‌انگیز و آن آهنگ‌هایی که این روح را تحت تأثیر قرار می دهد بخوانند اثر عجیبی در روح بشر دارد لذا می‌فرماید: قرآن را به گونه‌ای می‌خوانند که روحشان آمیخته از حزن و لبریز از غم هجر و شوق به وصل می شود. آن‌چنان در قرآن فرومی‌روند، که از دل قرآن انفجار دوای دردهایشان، برای آن‌ها پدید می آید. عصاره می‌شود، فوران می‌کند، از دل همین آیات قرآن دوای دردشان آن دردهای آن‌ها، آن لغزش‌های آن‌ها، آن انحرافات آن‌ها، آن تیرگی‌ها و ظلمت های آن‌ها از خلال این آیات تبدیل به نورانیت می شود، درمان و دوای دردهایشان را از خلال آیات می‌گیرند.
 وقتی به آیاتی می‌رسند که در آن آیات، تشویق و امید است. در پای آن آیات می‌ایستند. اینجا استقامت می‌کنند، می‌ایستند، همواره این آیه را تکرار می کنند. چون طمع دارند می‌ایستند و می‌گویند این حقایقی را که تعریف نمودی از آن من نیز هست یا خیر؟ این امیدهایی که به صالحین و متقین دادی، مال من نیز هست یا نه؟ این فیض، این جنت، این رضوان، این‌ها مال من هم هست یا نه؟
و لذا وقتی به این آیات می‌رسند نمی‌توانند رد بشوند و اصلاً مثل این‌که جان آن‌ها از یک دریچه‌ای سردر بیاورد. خورشید را صبحگاه دیده‌اند هنگامی‌که در اتاق هستید از در پنجره‌ای شعاعش می‌اندازد. مثل این‌که داخل اتاق شما سر می‌کشد. این‌گونه جانشان سر می‌کشد، خدایا از آنِ من هم هست یا نه؟ این امید، این وعده

نظر خود را ارسال کنید