آزاد کند. شب هنگام در چنین حالات معنوی و توجهات به سر میبرند.
و اما روز:
( باز روز که میشود بردبارند و حلیم، بردبار با کمال)
در برابر مصیبتها و ناملایمات و لغزشگاهها، با حوصله و با بردباری برخورد میکنند به دنبال عملند. به دنبال آگاهی هستند، نیکو کردار، خدمتگزار و سازنده و فعال، از عمل و زندگیشان خدمت می بارد. از پرهیزکارانند. ترس از عذاب و احساس مسئولیت آنها را مثل چوب تیر باریک اندام کرده است. وقتی که ناظر به آنها نگاه می کند تصور میکند که اینها بیمارند ولی بیمار نیستند و تصور میکنند به آنها روحشان طور دیگری شده، با یک سلسله تخیلات آمیخته شده یعنی مثل کسی که جنزده باشد، یک حالت غیرمعمولی دارند ولی آنها دچار توهماتی که ایشان را به سوی ناراحتیهای روحی بکشاند نشدند. بلکه امر بزرگی در اندرون آنهاست. که همان احساس مسئولیت است ترس از عذاب است و شوق به لقاء پروردگار است که آنها را اینطور مشتاق کرده و اینطور وضع غیرعادی برای آنها فراهم کرده است.
متقین کسانی هستند که از اعمال کمشان راضی نیستند، انسان گاهی راضی است. فکر میکند. بله خوب ما مشغول انجام کار خود هستیم ما وظیفهمان را که انجام دادیم نه آنها را از اعمال کم راضی نیستند و اگر هم کار زیاد انجام میدهند آن را بزرگ جلوه نمیدهند که مغرور بشوند و خودنمایی کنند.
دائماً خودشان را متهم میکنند که من انجام وظیفه نکردهام. من کوتاهی کردهام