همین آدم وقتی به زیر دستش می‌رسید: فخر می‌فروخت و خودش را بزرگ جلوه می‌داد و تکبر می‌کرد. که درواقع کوچک و پست بود و دنائت داشت در آن‌جا آن‌چنان ذلیل و اینجا نیز روحش آن‌چنان کوچک است که دربرابر زیردست یا هم‌طراز خویش آن‌گونه حالت تبختر و تکبر می‌گیرد که گوئی خود را نمی‌شناسد. مقصود از تواضع آن نیست که فاصله گرفتن به هنگام نشستن و نوع راه رفتن طوری باشد که به دیگران بی اعتنایی باشد. صحبت کردن با دیگران طوری باشد که دیگران را برنجاند و فاصله ایجاد کند. این‌ها همه بر خلاف تواضع است. اما تواضع واقعی اینست که در عین آنکه انسان شخصیت روحی دارد (از آزردن دیگران به هر عنوان خودداری و آنچه را که باعث شکست خود می‌داند باعث و سبب شکست دیگران نیز بداند).
 در خصوصیات و صفات امام سجاد (ع) در یکی از اشعار است که گفت:
 خود از شدت شرم و حجب و حیا چشمانش را پایین می‌اندازد گویی آن‌قدر دیدنی نیست که بتواند زیاد نگاه کند به طرف مقابل همیشه حالت شرم آگینی داشت مثل آنکه چشم‌ها پائین بیفتد ولی در عین‌حال آن‌چنان شخصیت روحی دارد که دیگران هم از مهابت او، جرأت این‌که درست به چشم‌های او نگاه کنند ندارند و لذا سخن نمی‌گوید جز هنگامی‌که تبسم کند. یعنی با لبخندش دل دیگران را جلب نماید و جرأت به دیگران بدهد که بتوانند با او صحبت کنند.
این شخصیت روحی و مهابت روحی غیر

نظر خود را ارسال کنید