سهم دیگران است؟ یا مرا نیز از آن سهمی است؟
در این حال باور دارند که گویی در جلوی چشم آنهاست. بهشت را و لذتهایش را و آن تعالی روحی را، آن رضوان را، همه اینها را در جلوی چشم خودشان میبینند. و اما هنگامیکه به آیهای میگذرند که در آن آیه ترساندن است، خوف است، خطر است، بیم است، تمام دریچههای دلشان را باز میکنند که آیات را بشنوند. حقیقتاً که نهجالبلاغه چه تعبیرات جالبی دارد. واقعاً آدم در آن اوج احساس معنوی را میبیند. آن شکوه و زیبایی ادبی را میبیند. آنجا میگوید سر میکشند. تا ببینند آیا سهمی به آنها داده میشود. اینجا که آیه عذاب است: تمام دریچههای دل را باز میکنند تمام این گوشهای دل را باز میکنند تا تمام این آیات سرازیر قلبشان و روحشان و دلشان بشود.
آنها در اعماق گوششان، صدای خشن و لهیب و شهیق جهنم را میشنوند و میبینند یعنی اصلاً ناگهان طوفان زده می شوند. صاعقه زده میشوند و جهنم را لمس و احساس میکنند. خودشان را روی خاک میاندازند. زانوهایشان را روی خاک میگذارند و اطراف قدمهایشان را روی خاک میاندازند و در آن حالت سجده ای که هفت موضع روی خاک بیفتد از خدا میخواهند، طلب میکنند و میجویند که خدا آنها را از آتش جهنم آزاد کند خدا آنها و گردن آنها را از آن بند جهنم و عذاب