تا اسیر آزاد بشود می گوید. دنیا اینها را اسیر کرد ولی اینها خودشان را فدیه کردند و دادند یعنی از جانشان گذشتند. از هوسهایشان گذشتند، تا از اسارت آزاد بشوند و آزاد شدند و از اسارتها از درگیریها، از ذلتها نجات پیدا کردند.
هنگامیکه همام این سخنان را شنید میدانید چه کرد؟ آنقدر علی علی گفت و گفت و گفت... تا در اثر آن حالت معنوی که پیدا کرد و روحش اوج گرفت. آنگاه منقلب گردید و رنگ رخسارش تغییر کرده و بدنش لرزید. آنچنان منقلب شد که هنوز امام سخن میگفت و صحبت میکرد افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
و لذا علی (ع) فرمود من عاقبت کار را میدانستم که اول امتناع میکردم و نمیخواستم برایش متقین را توصیف کنم. میدانستم که تحت چه جذبه روحی است، دارای چه حالات معنوی است که به دنبال این سخنان دیگر نمیتواند تحمل کند و نمیتواند طاقت بیاورد آنچنان غرق شد که واصل شد.
در ادامه صفات متقین حضرت میفرماید:
شبهنگام که میرسد (واقعاً آدم با شرمندگی این جملات را میخواند چون موفق نیستیم.) در آن دل تاریک شب قدمهای آنها رو به خدا، استوار، آماده، برای انجام عبادت میخوانند جزءهای قرآن را بخشهای قرآن را، با آرامش با تأنی، بدون آنکه بخواهند آیات و کلمات را به سرعت پشت سر هم بریزند، با یک حالت تعمق، ترتیب و با این خواندن قرآن غمشان را و حزنشان را و آن حالت عاطفی معنوی خودشان را زیاد