«وَ تَغیبُ اَخبارُها»، اخبارش غایب می‌شود. مردم نمی‌دانند كه این مرده‌ای را كه در قبر گذشته‌اند چه به سرش آمده است و چه گرفتاری هائی دارد.
«وَ حُفرَهٌ لَو زیدَ فی فُسحَتِها، وَ اَوسَعَت یدا حافِرِها لَأضغَطَهَا الحَجَرُ وَ المَدَرُ وَ سَدَّ فُرَجَها التُّرابُ المُتَراكِمُ»، قبر یك حفره‌ای است، یك گودالی است كه اگر هم بر فرض به قبركن بگوئید كه كمی هم قبر را گشادتر بكند، آخرش سنگ و كلوخ و خاك هائی كه بر روی قبر می ر‌یزند قبر او را پر می‌كند و تنگ می‌كند. دیگر از دنیا بكلی منقطع می‌شود. ثروت دنیا، باغ، خانه، پسر، دختر، همه‌ی اینها دیگر قطع می‌شود. هرچه با خود برده است اعمال او می‌باشد. حساب قبر این است.
«و انما هی نفسی اروضها بالتقوی لتاتی آمنه یوم الخوف الاكبر»، من نفس خودم را به تقوا ریاضت می‌دهم تا اینكه در روز خوف اكبر، یعنی روز قیامت به حالت امن بیاید. حالا چون اینجا حضرت مسئله‌ی نفس را مطرح كرده است، ان شاءالله مسئله‌ی نفس و تجرد نفس را اجمالا برای برداران و خواهرانی كه مستمع هستند، بحث می‌كنیم.
«والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته»

نظر خود را ارسال کنید