اگر بگوئیم كه نفس «روحانیه الحدوث و روحانیه البقاء» است، آنوقت این نفس به این بدن تركیب حقیقی نمی‌تواند پیدا كند. تاثیر هم نباید نسبت به یكدیگر داشته باشند و نفس هم نمی‌تواند توسط این بدن تكامل پیدا بكند. برای اینكه او یك موجودی مستقل و بالفعل است، چیزی كه مستقل و بالفعل باشد، مجرد هم باشد، ماده در او نمی‌تواند اثر داشته باشد. تركیب هم نمی‌تواند پیدا كند. ما وجدانا می‌بینیم كه اینطور نیست. بدن و نفس وحدتی دارند، خصوصیات روحی در بدن اثر دارد، خصوصیات بدنی در روح اثر دارد. بدن را اگر قطعه‌قطعه كنند روح متاثر می‌شود، نفس بواسطه‌ی بدن تكامل پیدا می‌كند. واقعیتی است كه ما درمی‌یابیم و مسئله راكب و مركوب نیست مانند حیوان و راكبش كه دو موجود هستند، نه اینطور نیست.
پس اگر چنانچه ما بخواهیم از یك طرف به مسئله‌ی معاد معتقد باشیم و از طرف دیگر هر كدام یك واحد باشیم، چاره‌ای نیست جز اینكه بگوئیم نفس «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء» است یعنی ماده است و این ماده در اثر تكامل به مرحله‌ی تجرد می‌رسد و تجرد هم مراتب دارد. به تدریج مجرد كامل می‌شود و این بدن را رها می‌كند.
نفس انسان در نظر مرحوم صدرالمتالهین یك محصول

نظر خود را ارسال کنید