**صفحه=27@
این زندگی دنیا اسیر نمی دانیم و مرگ نیستی آور را با این همه اندوخته های حیاتی فوق مادیش ناسازگار می یابیم حتی حرکت تکاملی جهان را اگر با در نظر گرفتن انسان- پدیده ممتاز جهان- در مجموعه جهان و بقا و سیر او بسوی خدا در نظر آوریم قابل توجیه است وگرنه هرچند جهان را در تکاپو و بسط و گسترش و ظهور مداوم شکوفه های نوی نظام طبیعی می یابیم اما از سویی دیگر رو به فرسودگی و از هم گسیختگی و سرانجام مرگ می رود مگر اینکه از دل این پژمردگی ها و مرگ و میرها فروغ حیات جاودان انسان سرزند و به تکامل جهان مفهوم بخشد**زیرنویس=مواضع ما صفحه 21.@
ب- پیدایش روح و بقای آن
در مورد چگونگی پیدایش این «بعد» در انسان دو نظر اصولی در اظهارات فلاسفه ی اسلامی هست. که اجمالاً عرض می کنم، اول اینکه روح از عالم ملکوت به عنوان یک موجود مستقل وارد این عالم ماده می شود. یعنی در یک مرحله ای از تکامل جسم انسان در رحم مادر داخل ماده می شود و آن، چیزی غیر از ماده است و ماهیت دیگری دارد
**زیرنویس=مثلاً به تعبیر قرآن «ثم انشأناه خلقا آخر» (پس از آن با دمیدن روح پاک و مجرد خلقتی دیگر انشاء نمودیم) یا «نفخت فیه من روحی» (در آن از روح خویش بدمم) هر دو آیه درباره حضرت آدم گفته شده و برای دیگران هم گفته می شود.@
وقتی به این نظریه اشکال می گیریند که آیا از اول (در کودکی) دانائی و توان روح ضعیف است و کم کم وضع دیگری پیدا می کند؟ یا از همان اول روح کامل است و کم کم ظهور می کند؟ پاسخ می دهند که «روح از اول کامل است منتهی بدن قدرت استفاده از آن را ندارد و به هر اندازه که ارگانیزم بدن کامل می شود این روح هم امکانات تجلی پیدا می کند و تا موقعی که این بدن صلاحیت حمل