**صفحه=92@
از اینجا این مطلب روشن می شود که چگونه است که قرآن عمل کافر را حبط شده می پندارد و شفاعت را برای او مطرح نمی کند. چرا که اعمال کافر مانند سراب است. به تعبیر قرآن:
والذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعة یحسبه الظمأن ماء حتی اذا جاءه لم یجده شیئاً... (نور- 39)
آنان که کافرند اعمالشان در مثل به سرابی ماند در بیابانی بی آب که شخص تشنه آن را آب پندارد و به جانب آن شتابد، چون به آنجا رسد هیچ نیابد.»
و به تعبیر دیگر قرآن، تمام اعمالش مثل خاکستری است که در یک روز طوفانی از سر کوه به باد بدهد.
مثل الذین کفروا بربهم اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف... (ابراهیم- 18)
مثل اعمال کسانی که به خدا کافر شدند به خاکستر می ماند که در روز تند باد شدید بباد فنا رود...
بنابراین کفار زمینه شفاعت ندارند زیرا خیری ندارند که با خیر دیگری ممزوج گردد و آنها را نجات دهد.
برعکس کافران، آدم های خوب (مانند شهدا) نیازی به شفاعت ندارند زیرا آنچنان صاف و پاکند که همه چیزشان تأمین است.
اما کسانی هستند که بینابین می باشند اعمال خوبی دارند اما اعمال بد هم دارند. در مورد اینها شفاعت مؤثر است.
من ذا الذی یشفع عند الا باذنه.
شفاعت بی حساب نبوده و به فرموده قرآن تنها به اذن خداوند می تواند باشد که آن هم تحت شرایطی مؤثر است. (البته این شرایط کاملاً مشخص نیست و ما به دو نکته اشاره می کنیم).
رهبری و رهروی
در یکی از بحث های آینده خواهیم گفت که اعمال این دنیا در آخرت برای خودمان مجسم می شود. که رابطه رهبر و رهرو در دنیا ماهیتی دارد که این ماهیت در آخرت می تواند به صورت شفاعت مجسم