**صفحه=52@
حاصلخیز، قنات آب، معدن و غیره دست به دست هم داده اند تا این مجموعه پدیدار گردد و این کرم بتواند در گوشه برگی از آن زندگی کند. او نه زمستان دیده و نه تابستان، لذا اگر بر او استدلال کنیم که حیات تو به حیات آن قناتی که مثلاً از سه فرسخی می آید بسته است، مسلماً چیزی نمی فهمد، مگر آنکه عقل داشته باشد و در وجود خود تفکر کند و تجزیه و تحلیل کند که «اگر این درخت و عوامل دیگر نبودند چه اثری داشت» تا کم کم این کرم از این طریق بتواند خارج از محدوده خودش تفکر نماید.
با توجه به مسائل فوق و با توجه به این که ما زمستان و تابستان و مرگ و حیات بیابان ها و از این قبیل چیزها را دیده ایم، قرآن تا حدی می تواند برای ما استدلال بکند.
بنابراین ای انسان ها شما نیز بپذیرید که زندگیتان ممکن است در رابطه با کل این جهان فقط فصلی باشد. یعنی همه زندگی بشر از حضرت آدم علیه السلام تا قیامت ممکن است مانند یک فصل زمستان و بهار نسبت به کل جهان باشد. شاید هم به مثابه لحظه ای از یک قرن باشد. ما چه می دانیم که دنیا چه خبر است؟ گاهی می شنویم که علم نائل به کشف ستاره هایی شده که مثلاً 50 سال نوری با ما فاصله دارند (نور در یک ثانیه 000/ 300 کیلومتر طی می کند) و یا ستاره هایی میلیون ها سال پیش طلوع کرده اند و حالا نورشان به زمین می رسد. این فاصله برای ما اصلاً قابل تصور نیست**زیرنویس=البته ادراک ما در اثر رابطه ای که با خداوند و آن آیه عظیم خلقت دارد، قادر به تصور این مطالب گردیده است.@
در یک گوشه ای از این کهکشان های عظیم محیر العقول مثلاً در منزل خود نشسته ایم و می خواهیم در همه جا قضاوت کنیم و بر همه چیز هم احاطه داشته باشیم!
به هر حال قرآن از تشبیه زندگی و مرگ طبیعت به آخرت تذکر می دهد که یک روزی دوباره برانگیخته می شوید یعنی ارواح حاضر می شوند و بدنها از زیر خاک در می آیند. به آیه ی دیگری توجه کنید.
والله الذی ارسل الریاح فتثیر سحاباً فسقناه الی بلد میت