**صفحه=18@
یك خاطره یا دو خاطره یا پنج خاطره از این همه برخوردها برای من میسور نیست و اصلاً نمیتوانم بفهمم كدام یك از این خاطرات میتواند برای شما جالبتر باشد، چون هر نشست و ما و هر گفتگوی ما و هر حركت ایشان خاطرهای ست كه میتوانم نقل كنم، اما حالا آیا كدام یك میتواند برای شما جالب باشد، این را نمیدانم، برای من علی السواء است. بنابراین قدری راجع به شهید بهشتی حرف میزنم بدون آن كه بخواهم خاطرهای از ایشان نقل كنم.
شهید مرحوم بهشتی جامع یك خصلتهای نیكی بود كه این مجموعه در كمتر كسی وجود داشت و یكی از این خصلتها عبارت از جدی بودن در كارهاست كه در روح بهشتی و فكر بهشتی هیچ هزل وجود نداشت، البته نه بدان معنا كه آدم خشكی باشد و شوخی نكند. ایشان نه تنها به هیچ وجه آدم خشكی نبود، بلكه آدم بسیار منعطف و مهربان و گرمی هم بود، اما هنگام كار و حتی در وقت غیر کار، یعنی در اوقات تفریح و بی كاری هم جدیت و نظم و حساب را داشت.
در این روزهای آخر و این دو سه سال گذشته كه هیچ كدام ما به قول معروف فرصت سر خاراندن نداشتیم و ایشان هم نداشت، یعنی تمام ساعات روز و شب و وقت و بی وقتمان مصروف كار بود، اگر چنانچه مثلاً در یك جلسهی مهمانی كه قرار داده بودند شورای انقلاب هم آن جا تشكیل شود و جلسات شورای انقلاب در این اواخر هر هفتهیك روز به این شكل در منزل یكی از اعضای شورا كه ناهاری هم درست میکردند تشكیل میشد و جلسه یک حالت نیمه رسمیداشت، یعنی هم كار میشد و هم خواسته بودیم موجب انس و نزدیكی افراد به همدیگر باشد كه متأسفانه هیچ اثری هم نداشت، اگر شهید مظلوم بهشتی نبود من احتمال زیاد میدهم در این جلسات از اول تا آخر هیچ كاری انجام نمیگرفت و میشود گفت تنها وجود بهشتی بود كه باعث میشد در این جلسات كار انجام بگیرد و ایشان چون اهل جد بود، ناهار خوردن و صحبت كردنش هم جدی بود و همه كار و زندگی را جدی تعقیب میکرد.
و برای مثال اگر فرضاً قبل از انقلاب روزهای جمعه را تصمیم به تعطیل كردن میگرفت جداً تعطیل میکرد و هیچ كاری را نمیپذیرفت چون فكر میکرد روز جمعه را باید با همسر و فرزندانش بگذراند. و لذا میبینیم چقدر این گذراندنها اثر هم داشته، یعنی واقعاً فرزندان ایشان فرزندان زبدهای هستند كه خداوند انشاءالله خط و جهت و فكرشان را تا آخر حفظ كند. به هر حال ایشان هر وقت فكر میکرد جمعه را باید با بچههایش بگذراند میگذرانید و همان كار را هم جدی انجام میداد، یا اگر مثلا فرض کنید با بچههایش میخواست در حیاط خانه بازی کند این کار را هم جدی انجام میداد، یعنی هیچ حالت شوخی و هزل و شل و ول حركت كردن مطلقاً در او نبود و این یكی از خصلتهای بسیار مهم ایشان بود و در كنار این خصلت همان طور كه اشاره كردم این قدر مهربان و عاطفی بود كه با احساس، جنبههای عاطفی قضایا را همیشه ملحوظ میداشت.
به یاد دارم وقتی ایشان از آلمان آمده بود همان روز اول ورود ایشان كه تقریباً نیمه شبی بود از آلمان برگشتند چون آن روز در تهران خانه نداشتند منزل مرحوم حاج حسین آقای اخوان كه از دوستان خوب ایشان و ماها بود وارد شدند. من هم در همان شب منزل آقای هاشمی منتظر ورود آقای بهشتی بودم. صبح