فهرست مطالب کتاب


**صفحه=177@
س: قبل از هر چیز ما نیازمند تصور درستی از فرهنگ اسلامی هستیم. لطفاً حضرت عالی ضمن تعریف فرهنگ اسلامی، ابعادی از آن را كه پیگیری و كار در آن برعهده‌ی دانشگاهیان می‌باشد، بیان فرمایید.
ج: بسم الله الرحمن الرحیم. مفهوم فرهنگ اسلامی در صورتی شناخته می‌شود كه ما یك تصویر درست و یا تعریف نسبتاً جامعی از فرهنگ داشته باشیم. فرهنگ هر جامعه و هر ملتی و هر انقلابی به مجموعه‌ی دستاوردهای ذهنی در آن جامعه كه شامل دانش، اخلاق، سنن، آداب و چیزهایی كه از این ها سرچشمه می‌گیرد گفته می‌شود و به طور كلی ذهنیت حاكم بر یك جامعه، به معنای وسیع آن، فرهنگ آن جامعه را تشكیل می‌دهد، اعم از این كه این ذهنیت از درون خود آن جامعه جوشیده و فرآورده ی تجربیات و اندیشه‌های خود آن جامعه باشد، یا این كه از خارج در آن جامعه راه یافته، لكن رنگ آن جامعه را گرفته باشد و با زوایای دیگری از فرهنگ آن جامعه آمیخته شده باشد. اینها مجموعاً فرهنگ یك جامعه و یك انقلاب و یك ملت را تشكیل می‌دهد.
البته آنچه من گفتم به هیچ وجه تعریف جامع و مانع فرهنگ نیست و شاید فرهنگ، یك تعریف جامع و مانعی نداشته باشد، چرا كه شما در هیچ جا معنای کلمه‌ی فرهنگ را به طور كامل كه شامل همه‌ی درخشش ها و نمودهای آن باشد پیدا نمی‌کنید و مجموعاً این چیزی ست كه گفته شده و با این توجه شما باید فرهنگ اسلامی را بشناسید كه چیست.
اسلام كه یك مكتب و یك طرح برای زندگی و یك انقلاب است، ما وقتی از ابعاد مختلف به آن نگاه می‌کنیم این چیزها را در اسلام می‌بینیم. اسلام یك پیام الهی به انسان‌ها برای سعادت و رستگاری ست و لذا فرهنگ اسلامی کلیه‌ی این ذهنیت ها و حالات و منش هایی ست كه از اسلام می جوشد و لذا تفكر اسلامی و اخلاق اسلامی جزء فرهنگ اسلامی ست. و همین طور است سنن و آداب اسلامی و همچنین هنر اسلامی به معنای درست هنر اسلامی - نه هنر وارداتی كه مسلمان‌ها از آن استفاده می‌کنند - و خلاصه همین چیزهایی كه در جامعه‌ی مسلمان‌ها از خارج از آن جامعه گرفته شده و رنگ اسلامی‌گرفته و خودمانی شده، آن هم همین طور.
شما ملاحظه می‌کنید بسیاری از آداب و سننی كه حتی در صدر اسلام در میان مسلمان‌ها رایج شد، چیزهایی بود كه از قبل از اسلام به مسلمان‌ها میراث رسیده بود. منتها اسلام آن آداب و سنن را از محتوای جاهلیت خالی كرد و به آنها محتوای الهی داد و یا به آنها در كنار بقیه‌ی زوایای فرهنگ اسلامی رنگ اسلامی بخشید. خیلی از شعبه های علوم كه محققاً در اسلام جزء فرهنگ است از خارج آمده و متعلق به اسلام نبوده است؛ اما وقتی شما به آنها نگاه می‌کنید متعلق به اسلام محسوب می‌شوند؛ كه از این قبیل است فلسفه‌ی اسلامی و هنر اسلامی و علوم تجربی در اسلام كه در حقیقت اسلام این علوم را در دنیا زنده كرده است در حالی كه در اصل متعلق به اسلام نبوده. یعنی اسلام به عنوان یك مكتب الهی فیزیك را به انسان‌ها یاد نمی‌داد، فیزیك را از دیگران یاد می‌گرفتند لكن مسلمان‌ها به آنها رنگ اسلامی و محتوای اسلامی‌دادند و یا بهتر بگوییم به آنها جهت اسلامی می‌دادند و لذا جزء فرهنگ اسلامی می‌شود.

نظر خود را ارسال کنید