فهرست مطالب کتاب


**صفحه=99@
اول كارمان بود و بی تجربه بودیم می‌دیدم اگر همه‌ی آنها را رد كنیم ممكن است مهندس بازرگان اولاً تعیین وزرا را یك ماه دیگر به تأخیر بیندازد و بگوید وقتی شما رد كردید من باید دوباره بروم بگردم آدم پیدا كنم، ثانیاً ممكن است خودش از روی قهر استعفا كند و به گمان ما اگر مهندس بازرگان استعفا می‌کرد تمام ایران به هم می‌خورد ولی خیلی طول نكشید كه فهمیدیم این طور كار درست نمی‌شود لذا به اصطلاح در فكر دولت سایه افتادیم. یعنی لیستی فراهم كردیم تا اگر مثلاً فردا صبح مهندس بازرگان آمد شورای انقلاب و گفت من دیگر نخست وزیر نیستم دستمان داخل حنا نماند. یعنی آماده باشی برای خودمان تدارك دیدیم و این اولین نقطه‌ی اختلاف بین ما و آقای بازرگان بود و بعد اختلافات بُعد دیگری پیدا كرد كه از آن جمله در رابطه با رئیس ستاد ارتش ایشان بود كه ناصر فربد را به عنوان رئیس ستاد انتخاب كرد. وقتی ما گفتیم ایشان چه كسی ست، گفت این وظیفه‌ی من نیست كه به شما بگویم و از شما اجازه بگیرم. اما در عین حال مطرح می‌کنم و گفت ایشان یك سرلشگری چنین و چنان است و اتفاقاً در همان دوران كتابی از آقای فربد حاكی از جانبداریش نسبت به رژیم گذشته به دست ما رسید كه ما هم این كتاب را به آقای بازرگان نشان دادیم؛ ولی او می‌گفت این مهم نیست چون بنده یك دوست قدیمی دارم به نام سرتیپ ریاحی كه او ایشان را معرفی كرده. و همین فربد بود كه در منطقه‌ی كردستان خیانت را به سر حد كمال رساند، به طوری كه همین آقای ظهیرنژاد كه فكر می‌کنم آن وقت فرماندهی لشكر 64 ارومیه و سرهنگ بود چون از مساله‌ی كردستان كاملاً اطلاع داشت می‌گفت این فربد را باید محاكمه و اعدام كرد؛ برای این كه خیلی كارهای خلاف می‌کرد و مثل این كه جزء برنامه‌هایش مسلط كردن حزب دموكرات و كومله و امثال اینها بود!
به هر حال این نوع اختلافات را ما با هم داشتیم كه از این جا شروع شد و همچنین در مورد اعضای دیگر نخست وزیری مثل معاونان و سخنگوی دولت، چنان كه ما در مورد آقای امیر انتظام چندین بار به ایشان گفتیم و گزارش‌هایی هم خدمت امام رسیده بود، حتی امام هم به ایشان تذكر می‌دادند ولی ایشان می‌گفت الاولله باید همین باشد. اما در پاسخ به اعتراضات ما ایشان یك روز آمد در تلویزیون ظاهر شد و گفت به من ایراد می‌کنند كه چرا این معاونان را انتخاب كردی - البته در این رابطه بیشتر نظر روی امیر انتظام بود و یا این كه دكتر یزدی و صباغیان هم معاونش بودند ولی ما روی آن ها نظر خاصی نداشتیم - اما من در جواب این ایراد كننده‌ها می‌گویم اگر بهتر از اینها كسی را داشتم به معاونت انتخاب می‌کردم. یعنی ایشان اعلام می‌کرد بهتر از امیر انتظام كسی در ایران وجود ندارد یا ایشان سراغ نداشت و بعد هم اختلاف در سطح لوایح و تصمیم گیری‌ها كه در مذاكرات گوناگون داشتیم. مثلاً در مورد سیاست خارجی ما می‌گفتیم طراح اصول سیاست خارجی باید شورای انقلاب باشد، اما ایشان قبول نداشت و می‌گفت باید وزارت خارجه طرح را تهیه كند بیاورد شورای انقلاب تا شورای انقلاب تصویب كند. ما می‌گفتیم بسیار خوب این كار را بكند و آقای دكتر یزدی كه آن وقت وزیر خارجه بود چند صفحه‌ای نوشت آورد در شورای انقلاب كه به نظرم در یك جلسه یا دو جلسه مطرح شد و چیزهایی كلی و غیر قابل اعتنا و مسائلی بود كه اصلاً به عنوان سیاست خارجی دولت جمهوری اسلامی نمی‌شد آنها را عنوان كرد

نظر خود را ارسال کنید