فهرست مطالب کتاب


**صفحه=150@
باشد.
عرض كنم كه در كابینه های بعد ما روی مرحوم رجایی به عنوان نخست وزیر تكیه كردیم و یقیناً با تكیه ی مسئولان حزب بود. مسئولان گوناگون كشوری هم بودند، عضو شورای انقلاب هم بود، كه ایشان به عنوان نخست وزیر انتخاب شد و همچنین مجلس كه عمدتاً كاندیداهای حزب بودند و رئیس مجلس حزبی بود و مؤثر بود در این كه مرحوم رجایی حتماً انتخاب بشود. در حالی كه شما می‌دانید مرحوم رجایی به هیچ وجه حزبی نبود. یعنی با ما اصلاً ایشان همكاری حزبی نداشت و عضو حزب ما نبود. در عین حال ما روی ایشان تكیه داشتیم چون ایشان باصلاح و سداد بود. در انتخاب رئیس جمهور در اول بار، كاندیدای اول ریاست جمهوری، كه ما «فارسی» را كاندیدا كردیم، در جمع خودمان این را صریحاً گفتیم كه هرگاه كسی را پیدا كنیم كه از آقای فارسی صلاحیت هایش جمع تر و كامل تر باشد و حزبی نباشد، چه خواهیم كرد. این سؤال را مطرح كردیم، گمانم به اتفاق كلمه، حالا شاید یكی دو نفر مخالف بودند یا نبودند، كه گمان نمی‌کنم و تا آن جا كه به خاطرم می‌آید همه‌ی مسئولان بالای حزب معتقد بودند كه ما آن شخص را كاندیدا خواهیم كرد، نه آقای فارسی را. به هر حال ما این طور نشان دادیم، منتها خوب البته سخن درباره‌ی این مسأله زیاد تكرار شده. در ذهن بعضی ممكن است این به عنوان حرف رایج نشسته باشد، اما قاطعانه این را ما رد می‌کنیم. همین حالا هم حقیقت این است كه از نظر خود من كه مسؤلی هستم در جمهوری اسلامی، آنچه كه مطرح است صلاحیت هاست. ممكن است كسی كه در حزب هست، من او را بشناسم و صلاحیت هایش را بدانم و كسی كه در حزب نیست، چون با من ارتباط نداشته، من او را نشناسم و صلاحیتش را ندانم. این را من رد نمی‌کنم كه در چنین موقعیتی آن كس كه در حزب هست به دلیل این كه می شناسمش یا به دلیل اطمینان زیادتری كه دارم او را انتخاب خواهم كرد. اما این به آن معنا نیست كه حزب یك ارزشی ست برتر از ارزش‌های اصلی (یعنی تقوا، انقلابیگری و خط درست داشتن و جهت فكری و سیاسی صحیح).
اما مساله‌ی اتكا به بازار كه این هم زیاد تبلیغ می‌شد، این از دروغ‌های شاخدار است. تبلیغ می‌کنند كه بازاری ها در حزب جمهوری اسلامی و حتی در شورای مركزی آن نفوذ دارند. خوب، بگو شما از كجا می‌دانید این ها را؟ من عضو شورای مركزی حزب هستم و رد می‌کنم. خیر چنین چیزی نیست. ما در كل، در همه‌ی شورای مركزی مان كه 30 نفر هستند، دو نفر بازاری داریم، در مقابل تعداد زیادی كارگر و روشنفكر و دانشجو و روحانی. در مجموع این ها، دو نفر هم بازاری هستند. و ما به این دلیل این كار را انجام دادیم و روی بازاری ها از اول یك نظر منفی ابراز نكردیم و عضو آن ها را هم مثل عضو دانشجویان و روحانیون و روشنفكران و دیگران پذیرفتیم كه آن طرز فكر رد كننده را نسبت به بازاریان نداریم. ما معتقد نیستیم كه بازاری باید بمیرد یا باید حذف بشود. بازاری ممكن است دچار خصلت‌های بدی بشود، همچنان كه هر قشر دیگری ممكن است دچار خصلت‌های بد خودش بشود. آن خصلت بد بازاری البته در دانشجو نیست، در روحانی نیست، اما در روحانی و دانشجو ممكن است خصلت‌های بد دیگری باشد كه در بازاری نیست. و ما نقش بازاری ها را در آغاز این انقلاب هرگز فراموش نمی‌کنیم كه از نقش‌های درجه‌ی یك بوده. اگر بازار نمی بست، اگر بازار تظاهرات نمی‌کرد،

نظر خود را ارسال کنید