فهرست مطالب کتاب


**صفحه=16@
س: بعضی‌ها هستند كه روی پاره‌ای از اعداد مثل 40 یا عدد 7 و از جمله عدد 72 خیلی تكیه می‌کنند و برخی از برادران این فاجعه را با فاجعه‌ی سال 61 هجری و عدد 72 تن شهدای عاشورا مقایسه می‌کنند. شما از این لحاظ برای این فاجعه در تاریخ اسلام چه نظیری سراغ دارید و آن را با تاریخ اسلام چگونه مقایسه می‌کنید و در نتیجه گیری چه پیامی از آن استخراج می‌نمایید؟
ج: برای این كه ما نظیر این حادثه را در تاریخ پیدا كنیم، باید جوانب مختلف حادثه را در نظر بگیریم و البته من هیچ ابایی ندارم كه این 72 تن شبیه 72 تن شهدای عاشورا بشوند، برای این كه بالاخره هم رقم هر دو گروه 72 و هم هر دو گروه شهدای در راه خدا هستند كه در میان هر دو گروه فرزند پیغمبر محور است، یعنی در آن جا وجود مقدس حضرت اباعبدالله و در این جا برادرمان مرحوم شهید بهشتی است.
اما من درباره‌ی مساله‌ی عاشورا اعتقادی دارم كه حالا جای بحث و بیانش نیست و به اعتقاد من هیچ یك از این قضایایی كه در ایران از قبیل شهادت‌ها و كشته شدن‌ها اتفاق افتاده قابل مقایسه با حادثه‌ی عاشورا نیست. در این رابطه من فكر می‌کردم اگر وقتی فرصت باشد در دهه‌ی محرم كه مناسب است پیرامون این مطلب صحبت كنم. البته این كه گفته می‌شود «كربلای خوزستان» یا «عاشورای كه و چه»، این را ما حرفی نداریم و از این جهت هم این تشبیه درست است، اما اصلاً این حوادث را با حادثه‌ی عاشورا نمی‌شود مقایسه كرد. چون حادثه‌ی عاشورا در طول تاریخ اسلام و تا آن جایی كه بنده اطلاع دارم در طول تاریخ بشریت استثنایی است و لذا به همین دلیل پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین و امام حسن كه هر سه شهید شدند و هر سه حوادثی از قبیل این شهدای عزیز ما داشتند به امام حسین گفتند: «لا یوم كیومك یا اباعبدالله» (هیچ روزی مثل روز تو و هیچ حادثه‌ای مثل حادثه تو نیست) و تا الآن هم همین طور است. حتی حوادث زمان بنی امیه و بنی عباس مثل شهدای فخ و شهید محمد نفس زكیه، یا حادثه‌ی زید، هیچ كدام اینها قابل مقایسه با حادثه‌ی عاشورا نیست.
اما اگر من بخواهم با توجه به همه‌ی آن ابعادی كه گفتم مقایسه كنم، این حادثه را تشبیه می‌کنم به حادثه‌ی احد، چون در احد نظیر همین واقعه اتفاق افتاد؛ یعنی ناگهان رسول اكرم تعداد كثیری، شاید حدود 70 نفر، آن هم از زبدگان نیروهای خودش را در آن حادثه از دست داد، كه آن جا هم چهره‌ی درخشنده‌ای مثل حمزه سید الشهدا عموی پیغمبر كه واقعاً بازوی آن حضرت بود چون خورشید تابنده در آن جمع شهدا می‌درخشید، و مثل این حادثه كه شهید بهشتی محور بود، در آن حادثه هم می‌توان گفت حمزه سید الشهدا محور آن شهیدان بود كه حتی پیغمبر اكرم گریه كرد. آن حادثه برای مردم مدینه واقعاً یك حادثه‌ی تلخ بود و نتیجه‌ای كه بر آن مترتب شد به هیچ وجه شكست اسلام نبود، زیرا این حادثه در صدر اسلام موجب شد نیروهای مسلمان با وجود احساس كمبود و تهی دستی، با استفاده از آن عناصر عزیزی كه در میان خود داشتند، با همت بیشتر و نیروی زیادتری راه افتادند تا اگر در احد شكست خوردند و آن شهدای گرانقدر را از دست دادند، در همه‌ی قضایای بعدی پیروز بشوند. و شما با مراجعه به تاریخ اسلام می‌بینید كه بعد از جنگ احد پیغمبر نه تنها در هیچ حادثه‌ای شكست نخورده، بلكه در تمام حوادث بعد از جنگ احد پیغمبر نه تنها در هیچ حادثه‌ای شكست نخورده، بلكه در تمام حوادث بعد از جنگ احد در جنگ‌ها پیروز شده، با این كه در احد پیغمبر كسی مثل حمزه را داشت كه پهلوانی و شجاعت و دلاوریش بین خود عرب‌ها زبانزد بود، اما

نظر خود را ارسال کنید