فهرست مطالب کتاب


**صفحه=19@
زود كه به اتفاق آقای هاشمی ‌رفتیم دیدن آقای بهشتی، جمع دوستان و مرحوم باهنر هم بودند، در آنجا صحبت‌هایی شد و شخصی آنجا آمده بود كه در خط و فكر ما نبود، منتها با آقای بهشتی از سابق دوستی داشت. بعد كه او رفت صحبتی بین من و آقای بهشتی شد كه من در قالب شبه اعتراض سؤالی از ایشان كردم. چون دیدن آن شخص در آنجا برایم مبهم بود، اما دیدم ایشان در جواب روی جنبه‌های عاطفی تكیه می‌کند و می‌گوید هیچ كار و مسأله ای را بدون در نظر گرفتن عواطف نمی‌شود انجام داد.
و به هر حال ایشان یك چنین آدمی ‌بود که در عین جدی بودن، عاطفی هم بود و در عین حال مردمی و دارای لیاقت بود. از لحاظ مدیریت هم بسیار مدیر و سامان دهنده و اداره كننده بود، در حالی كه روح مدیریتش هرگز با خشكی و انجماد و تحمیل زور همراه نبود. یعنی خوب اداره می‌کرد و اداره كردن را در ارتباط با سطوح پایین انجام می‌داد. همچنان كه در حزب، ایشان به عنوان اولین دبیر كل با افراد و اعضای حزب ارتباط داشتند و با وجود این كه كسی به فكر نبود، خود ایشان پیشنهاد كردند اعضای حزب و كاركنان دفتر مركزی حزب و دفاتر مناطق تهران یك جلسه‌ی هفتگی داشته باشند كه بیایند آنجا یكی دو ساعت سؤالاتشان را مطرح كنند تا ایشان جواب بدهد. یعنی می‌خواست تا این حد ارتباط نزدیك با اعضا و كاركنان داشته باشد.
و این در بحبوحه‌ی كارهای شورای انقلاب و شاید هم آن وقتی بود كه ایشان وارد دستگاه قضایی شده بود و آن همه كار و گرفتاری داشت. ولی با این وجود آن كار را فراموش نمی‌کرد و داخل حزب آن طور عمل می‌کرد كه حتی اعضای حزب هر كدام می‌خواستند زن عقد كنند و ازدواج داشتند. عقدشان را هم خود ایشان می‌خواند و فرصتی را هم ایشان برای این كار اختصاص داده بودند. یعنی شب‌ها بعد از اتمام كار شورای مركزی حزب وقتی می‌خواستیم متفرق بشویم، آقای بهشتی آنجا هنوز كار داشتند و كارشان هم همین بود كه یكی دو سه صیغه‌ی عقد بخوانند خیلی هم جدی و مثل همه‌ی كارهای دیگر وقت می‌گذاشتند و با مهربانی و خیلی خودمانی صیغه‌ی عقد را می‌خواندند كه این هم یكی از خصلت‌های ایشان بود.
یكی از خصلت‌های دیگر ایشان تقوا بود و تصور من از آقای بهشتی این است كه گناه نمی‌کرد و اصلاً در تصورم چنین چیزی كه ایشان مرتكب گناه بشود نمی‌گنجد. چون این شخصیت بزرگ در كار رابطه‌اش با خدا هم جدی بود. البته نمی‌خواهم در مقام مبالغه بگویم ایشان معصوم تالی تلو معصوم بود اما می‌خواهم بگویم برخوردش با ماها و ارتباطش با دوستان به طوری بود كه گمان گناه را برای او در ذهن معاشرینش خیلی ضعیف می‌کند و من تصور می‌کنم ایشان اصلاً گناه نمی‌کرد. همین طور كه در رابطه‌اش با خدا یك فرد جدی بود، آدم بسیار پر كار و خستگی ناپذیر هم بود. ایشان در گذشته، قبل از پیروزی انقلاب، اگر مقید بود مثلاً شبانه روز 7 ساعت بخوابد بعدازظهرها حتماً باید استراحت می‌کرد كه آن خواب بعدازظهر هم جزو 7 ساعت خواب شب بود و شب را دریك ساعت معینی باید می‌خوابید كه خیلی نباید از آن ساعت می‌گذشت، اما همه‌ی این حساب‌ها در دوران انقلاب به هم ریخته شد و دیگر طوری نبود كه ایشان بتواند هم روز بخوابد و هم شب. لذا به قدری ایشان كار می‌کرد كه من تعجب می‌کردم. خود من آن روزها خیلی كار می‌کردم و به علت كثرت كار بی حال می‌شدم. می‌دیدم آقای بهشتی

نظر خود را ارسال کنید