**صفحه=97@
خودش مشغول تبلیغات بود تا جایی كه روزنامههای زمان شاه و عوامل وابسته به دستگاه رژیم پادشاهی هم در مطرح شدنش به او كمك كردند و برای اذهان ایرانیها همان طور كه میدانید در روزنامههای ما نام بنی صدر به عنوان یك دانشجو و به عنوان جوانی كه در خارج با ایران مخالفت میکند مطرح بود و در حالی كه سیاست رژیم این نبود كه نام مخالفان خودش را بیاورد و یك دانشجوی ساده را آن طور بزرگ كند، این را شما بی ارتباط به آینده ندانید؛ یعنی دستگاههایی كه آن روز گردانندهی تبلیغات ایران بودند یقیناً قویتر از دستگاه خود رژیم بودند و آن عناصر پشت پرده و وابسته به امریكا بودند كه سعی میکردند بنی صدر را برای ملت ایران یك چهره كنند. لذا از همان زمان بنی صدر مطرح شد. بعد هم كه با امام به ایران آمد با یك طرح ریزی خیلی دقیق و ظریف، خودش و اطرافیانش سعی كردند آلوده به مسائل دولت نشوند، چنان كه وقتی بنی صدر عضو شورای انقلاب بود و قرار شد چهار نفر از اعضای شورای انقلاب به دولت منتقل شوند تا در دولت هم برنامهای داشته باشند، من و آقای هاشمی و آقای مهدوی كنی و بنی صدر انتخاب شدیم، یعنی من در وزارت دفاع، آقای هاشمی در وزارت كشور و آقای مهدوی كنی هم به شكل دیگری در وزارت كشور و بنی صدر در وزارت دارایی، كه همهی ما قبول كردیم، اما بنی صدر قبول نكرد برود كار اجرایی و مسؤولیت دار بپذیرد و این بدان جهت بود كه وقتی از سوی مردم اشكالاتی متوجه دولت میشود او شریك نباشد و بتواند راحت انتقاد كند و موضع بگیرد تا بدین وسیله نظر مردم را جلب كند؛ كما این كه با سخنرانیهای فراوانی كه در این جا و آن جا ایراد میکرد نظر افرادی را هم جلب كرده بود و در انتخابات ریاست جمهوری با انواع و اقسام وسایل تبلیغاتی و با شیوههای نادرست و درست همه گونه تمسك جست تا بشود رئیس جمهور. لذا چنین آدمی كه با این كیفیت از اول انقلاب و بلكه از پیش از انقلاب بین مردم تبلیغات كرده و بعد از رسیدن به ریاست جمهوری هم تمایل وسایل و ابزار ممكن را در خدمت چهره شدن و موجه شدن خود قرار داده بود (یعنی از لباس نظامی پوشیدن و سوار موتور سیكلت شدن و به جبهه رفتن و خاطرات نوشتن و مظلومانه پیش مردم حرف زدن و در مصاحبه گریه كردن و غیر ذلك تا رفتن به خدمت امام و نامه نوشتن به امام و دیگران را متهم كردن) این در مدت كوتاهی آنچنان منفور مردم قرار گرفت كه اگر در ایران میماند و ظاهر میشد همچنان كه اگر امروز هم در ایران ظاهر بشود خود مردم بدون اشارهی احدی او را تكه تكه خواهند كرد. این را چگونه میشود تعبیر كرد؟ و آیا جز این است كه مردم در صحنهی انقلاب به معنای واقعی كلمه حضور دارند و روی مسائل با دقت نظر و سنجیده تصمیم میگیرند؟
حضور مردم فقط این نیست كه یك جایی اجتماع كنند، بلكه حضور مردم به این معناست كه در انقلاب تصمیم گیرنده باشند و این همان معنای حضور رهبری قاطع انقلاب است؛ چون اگر رهبری انقلاب آن گونه قاطع و خلل ناپذیر تصمیم نمیگرفت این طور نمیشد و این مثال خیلی خوبی به معنای ایمان و باور اسلامی مردم است. چون احساس كردند این آدم پایبندی به اسلام ندارد و دلسوز و متعهد در مقابل اسلام نیست، لذا خیلی راحت او را از یك رئیس جمهور به یك فراری محكوم تبدیل كردند لهذا اگر به دست مردم بیفتد خودشان او را مجازات خواهند كرد و همهی اینها از بركات وجود مردم و رهبری و اسلام است كه