**صفحه=148@
یعنی تكیه كردند بر اشتباهات ما و حملاتشان را متوقف كردند، با این اطمینان كه خود این اشتباهات، حزب را به سقوط خواهد كشاند و احتیاج به این كه دیگر ما زیاد حمله كنیم ندارد. بنابراین اگر ما این اشتباهات را هم نمیکردیم، این حملات میبود كه كوبنده تر هم میبود. با این مقدمه باید عرض كنم كه دلیل حملات این بود كه وجود یك تشكل اسلامی با پیشوایی و رهبری جمعی از روحانیون معروف و مقبول در داخل جامعهای ایرانی كه بافتش آنچنان است كه سخن روحانی در آن پذیرفته است، بخصوص این روحانیون كه به هر جهت دوستان، نزدیكان و یاران امام بودند، وجود چنین تشكیلاتی برای دشمن این انقلاب قابل تحمل نبود.
اولین كسانی كه علیه تشكیلات حركت جدی را انجام دادند، دشمنان شناخته شدهی این انقلاب بودند. كار به اعتراض ها و نق های گوشه و كنار افراد جدا و بریده ندارم. آن ها ممكن بود روی احساسات شخصی و اخلاقی مخالفتی با حزب بكنند. آن ها را خیلی جدی من نمی گیرم. لكن آن كسانی كه بعدها جریان خلق مسلمان نشان داد كه كی هستند و به كجاها متصلند، آنها كسانی بودند كه از اولین روزهای شروع حزب ما مخالفتشان را با ما شروع كردند. و نمیدانم شما اطلاع دارید یا نه، كه چند روز، شاید چهار پنج روز بعد از این كه ما حزب را اعلان كردیم، حزبی به نام حزب جمهوری خلق مسلمان اعلان كردند؛ یعنی در اسم هم سعی كردند این مارك تقلبی را روی كارهای خودشان بیاورند.
- بعد شد حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان.
- علتش هم این بود كه به ایشان گفته شد این بد است، توی مردم میگویند آنها حزب جمهوری اسلامی اند و شما جمهوری خلقی. پس نامش را به حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان تغییر دادند. كه شما ببینید چه شتر گاو پلنگ بامزه ای از آن درمیآید. و بعدها همین رشته بود كه ادامه پیدا كرد و شما میدانید كه کوبندهترین حملات علیه ما از سوی باند بنی صدر بود.
میدانید كه داخل لانه ی جاسوسی، علیه ما و روزنامهی ما اسنادی بود كه نشان میداد كه امریکاییها به شدت در پی آن بودند كه این حزب و این روزنامه را به نحوی منكوب كنند. همچنین تبلیغاتی كه از اول علیه ما میشد، سرنخ تبلیغات از طرف خبرگزاریهای خارجی بود، چه نسبت به مرحوم بهشتی و چه نسبت به خود حزب. و تهمت هایی زدند كه این تهمت ها، حقیقت این است كه به حزب نمی چسبید؛ از جمله تهمت انحصارطلبی و حزب حاكم. این حرف را وقتی میزدند كه در تمام کابینهی آن روز یك نفر از این حزبی كه میگفتند حزب حاكم است وجود نداشت.
دولت آقای مهندس بازرگان یك وزیر حزبی از حزب جمهوری اسلامی نداشت. در آن تركیب دولت - من یك وقتی در صحبتهایم بیان كردم - چهار پنج نفر مجموعاً از اعضا و سازمانهای گوناگون بودند و بقیه از نهضت آزادی - چه به صورت عضو، یا به صورت هوادار. بعدها از شورای انقلاب دو سه نفر وارد دولت شدند به عنوان معاونین. من معاون وزارت دفاع، آقای هاشمی معاون وزارت كشور، آقای باهنر معاون وزارت آموزش و پرورش. ما شدیم معاون؛ یعنی هیچ كاره. و اما شورای انقلاب، بلی، در شورای انقلاب، اقلیت بزرگی را ما تشكیل میدادیم كه عضو حزب بودیم. اقلیت بزرگ، شش نفر. اما خوب این