فهرست مطالب کتاب


**صفحه=130@
می‌افتادیم و به تهران می‌آمدیم، مثلاً دو روز می‌ماندیم، جلسه‌ی مستمر چند ساعته ای در جایی كه از پیش تعیین شده بود تشكیل می‌دادیم و بعد متفرق می‌شدیم، كه در یك جلسه كه منزل مرحوم شهید باهنر بود، وقتی كه متفرق شدیم چند نفر از برادران ما كه داشتند می‌رفتند، فكر می‌کنم از جمله‌ی ایشان آقای ربانی املشی دادستان كل كشور و آقای حجتی كرمانی و آقای موحدی كرمانی كه الآن وكیل مجلس شورای اسلامی هستند، این سه نفر كه در این مذاكرات و صحبت ها بودند، وقتی كه می‌رفتند پاسبان به این ها ظنین شده بود و آن ها را گرفته بود، منتها بعد كه سوار ماشین می‌کند كه ببرد، این آقایان با شیوه‌های خیلی جالبی برخورد و رفتاری با پاسبان می‌کنند كه او فكر می‌کند كه آقایان اصلاً در این خط ها و حساب‌ها نیستند، ولشان می‌کند و خطر به این شكل رفع می‌شود.
ضربه كاری دستگاه به جلسات سری: این جلسات به طور مرتب تشكیل می‌شد. ما درباره‌ی تشكیلاتی در آینده كه بتواند بخش عظیمی از مردم را در جهت مبارزه بسیج كند بحث می‌کردیم. اساسنامه‌ای تنظیم می‌کردیم و كارها به ترتیب پیش می‌رفت، تا این كه ناگهان دستگاه ضربت محكمی وارد كرد؛ به این معنا كه عده‌ی زیادی از روحانیون و افراد سرشناس و چهره‌های برجسته را تبعید كرد. عده‌ای از كسانی كه در این جریان‌ها بودند، جزء آن تبعیدی ها بودند؛ از جمله خود بنده، آقای حجتی كرمانی، آقای ربانی املشی و كسان دیگری كه از جمع ما تبعید شدند. یادم نیست، اما می‌دانم كه عده‌ای از ما تبعید شدیم؛ یعنی این جمع در حقیقت متلاشی شد. هم عناصری از این جمع از وسط خارج شدند و هم این كه فشار زیاد شد كه ایجاب می‌کرد بقیه‌ی افراد در گردهمایی و در ادامه‌ی كار احتیاط بیشتری را مراعات كنند.
چند ماهی به این ترتیب بود تا این كه بالاخره دوستان تهران، كه ادامه‌ی كار در حقیقت برعهده‌ی آن ها بود، به فكر افتادند كار را ادامه بدهند و راه افتادند به شهرستان ها پیش تبعیدی ها، یعنی تبعیدی هایی كه از این جمع در شهرستان ها بودند، از جمله من و آقای حجتی كرمانی كه در ایرانشهر بودیم. آقای باهنر آمدند آن جا و مرامنامه و اساسنامه‌ای را جلو ما گذاشتند و گفتند ما این را تهیه كردیم، شما بنشینید نظراتتان را روی این بدهید و خبرش را به ما بدهید. طرحی در باب حكومت در اسلام داشتند، و یكی دو تا طرح بود، به ما دادند و گفتند شما در فراغت هستید، فرصت زیاد دارید، بنشینید بحث كنید، پخته كنید و بفرستید تهران، كه هم نظر شماست و هم این كه مقداری كار ما را پیش برده‌اید. ما واقعاً زنده شدیم، چون احساس می‌کردیم كه كار از نو دارد ادامه پیدا می‌کند. كار به این ترتیب ادامه پیدا كرد تا این كه سال 57 شد و پیروزی‌های سیاسی مردم به دنبال قضایای تبریز و قم و غیره پیش آمد و در زندان‌ها باز شد و زندانی ها خارج شدند و تبعیدی ها هم به تدریج از تبعید برگشتند؛ از جمله ما از تبعیدگاه برگشتیم. از زندانی هایی هم كه آزاد شدند چند نفر را ما از پیش برای عضویت در جمع خودمان كاندیدا كرده و گفته بودیم این ها كه از زندان آزاد شدند  جمع ما هستند. از جمله‌ی این ها آیة الله منتظری و آقای هاشمی رفسنجانی بودند كه عضویت این ها را ما از پیش قطعی كرده بودیم و وقتی كه آزاد شدند مجدداً جلساتمان ادامه پیدا كرد.
كیفیت اعلام تشكیلات: این را نگفتم كه قبل از آزادی این آقایان، وقتی ما از تبعید برگشتیم محرم

نظر خود را ارسال کنید