فهرست مطالب کتاب


**صفحه=10@
بیمارستان خارج شدم همچنان حالم خوب نبود و آمادگی لازم برای شركت در آن چنان مراسمی را نداشتم. آن وقتی هم كه از لحاظ مزاجی بهبودی نسبی برایم حاصل شد، اشتغالات زیاد این مسؤولیت جدید دیگر آن فرصت و امكان را به من نداد.
اما استكبار جهانی از این حادثه می‌تواند هدف‌های متعددی داشته باشد، كه همه‌ی آن هدف‌ها در حقیقت هدف‌های مقدماتی و میانه است كه البته نهایی نیست. هدف نهایی استكبار جهانی فقط یك چیز است و آن عبارت از شكست دادن انقلاب ما به وسیله‌ی مأیوس نمودن و از میدان خارج کردن مردم است و با این هدف اساسی می‌خواهند انقلاب را که در قالب جمهوری اسلامی متجلی است، با هر كیفیت ممكن به آن ضربه وارد كنند و آن را مصدوم نموده، از بین ببرند.
اما هدف‌های میانه‌ی استكبار در واقع مقدمه‌ای بودند برای ضربه خوردن انقلاب كه هدف نهایی است و آنها چند چیز می‌توانند باشند كه من به یكی دو سه تا از مهم‌ترینش اشاره می‌کنم. به نظر من مهم‌ترین آنها این بود كه می‌خواستند جمهوری اسلامی را از كارآمدترین شخصیت‌هایش تهی كنند. شما ببینید این هفتاد و سه نفر كه در این حادثه از ما گرفته شدند چه كسانی بودند. اولاً در طلیعه و مقدم آنها كسی مثل آیة الله شهید بهشتی است كه بی شك در ایران از شخصیت‌های سیاسی طراز اول و مقدم بر همه بود، نه در آن روزی كه شهید شد بلكه از اول در صدر قرار داشت. در شورای انقلاب از ابتدای كار، یعنی قبل از آن كه امام به ایران تشریف بیاورند و بعد از ورود امام و در زمان تشكیل دولت موقت، ایشان یك عنصر محوری فعال در شورای انقلاب بود و همه این مطلب را قبول داشتند. حال اگر كسی از افراد آن روز شورای انقلاب این حقیقت آشكار را منكر بشود، بی انصاف و ظالم است.
آیة الله دكتر بهشتی در شورای انقلاب می‌درخشید و در آن جا هم برجسته بود. البته همه‌ی آنها كه آن روز در شورای انقلاب بودند - بعضی به‌حق و بعضی هم شاید به ناحق - داعیه داشتند، اما هیچ كدام منكر این نبودند كه دكتر بهشتی شورای انقلاب را اداره می‌کند، یعنی در حالی كه مرحوم آیة الله طالقانی رئیس شورای انقلاب و آیة الله شهید مرحوم دكتر بهشتی نایب رئیس بود، اما عملاً اداره كننده و گرداننده‌ی شورای انقلاب دكتر بهشتی بود.
در اهمیت شخصیت ایشان همین بس كه امریکایی‌ها و دیگر سیاسیون دنیا وقتی به ایران و مسائل ایران نگاه می‌کردند، در میان آن همه چهره‌های متداخلی كه در ایران هر كدام چیزی می‌گفتند و حرفی می‌زدند و داعیه‌ای داشتند، چشم خودشان را به چهره‌ی شهید مظلوم دكتر بهشتی می‌دوختند. اگر شما مروری به خبرهای خبرگزاری‌های آن روز دنیا بكنید خواهید دید كه آنها دكتر بهشتی را بحث شناخته بودند كه بازوی اصلی امام و محور اصلی حركت سیاسی و اداره‌ی سیاسی در كشور است. آن شهید مظلوم در همه جا كمك می‌کرد. من و آقای هاشمی هر دو با مرحوم بهشتی استمراراً كار می‌کردیم و با هم بودیم و در جلسات، كاری مستمر و تمام نشدنی با هم داشتیم كه می‌شود گفت همه جا با هم بودیم، یعنی در شورای انقلاب، در حزب، در رابطه با دولت و در رابطه با مسائل گوناگون، بعد از شهادت ایشان برادر عزیزمان آقای هاشمی، غمگین و گریان گفت: «تا بهشتی زنده بود خیال راحتی داشتیم» و این واقعاً مطلب

نظر خود را ارسال کنید