**صفحه=57@
مردم سخنرانی كند، این امكان برایش وجود نداشت تا دنبال حرفهای خودش راه بیفتد و خط این سخنان را در ذهنها مشخص نموده به نظم درآورد. و لذا ما در حالی به پیروزی انقلاب رسیدیم كه بسیاری از جریانها و افراد از لحاظ قالبهای اصلی و در پیچیدهترین اندیشهها با یكدیگر یكسان نبودند. از باب مثال، در رابطه با جریان معتقد به ولایت فقیه، كاملاً مشخص است كه چه كسانی تا قبل از پیروزی انقلاب با جریانهای اسلامی و سیاسی كمال همكاری و یگانگی را داشتند، اما امروز میبینیم از یكدیگر به كلی جدا هستند. این جدایی را چگونه باید تفسیر كنیم. در رابطه با این جدایی، خیلی كوشش میشود تفسیرهای سیاسی انجام شود، اما در حقیقت این یك تفسیر طبیعی دارد كه آن روزبه این صورت فرصت نمیکردیم تمام محتویات ذهنمان را با هم مبادله كنیم تا موارد اختلاف مشخص شود و لذا روی این اختلافات سرپوش گذاشته میشد. نقاط مشترك را میگرفتند، در حالی كه بعضی از اختلافات، همان گونه كه اشاره شد، جزء اصولیترین مسائل بود.
بعد از پیروزی انقلاب، برخی در داخل دستگاه حكومت معتقد بودند كه نباید مرگ بر امریكا گفت، زیرا امریكا قدرت بزرگی ست كه ما به آن نیازمندیم و نباید دست به دشمنی با او زد و كسانی هم بودند كه میگفتند هرچه فریاد دارید بر سر امریكا بكشید و این هر دو گروه كه دولت را تشكیل داده بودند با هم اختلاف داشتند و حال این كه در حقیقت هر دو گروه از اصول كار یكدیگر خبر نداشتند، یعنی نه آن گروه میدانستند اینها دشمنیشان این قدر با امریكا عمیق است و نه اینها میدانستند آن گروه بر خوردشان با امریكا یك برخورد سطحی و آبكی ست.
اما اختلاف میان مردمی كه پس از سالها اختناق به چنین آزادی و پیروزیای میرسند یك امر طبیعی است - كه امام این امر طبیعی را به روشنی میدانستند. به هر حال زمینهی اختلاف همین بود. و اما كسانی كه امروز در متن اصلی جریان اجتماعی ما قرار دارند - اعم از افراد در حكومت و با تودهی مردم - با كسانی كه از این متن خارج هستند ممكن است اختلافات اصولی داشته باشند و به دلیل همان اختلافات اصولی، از این متن و از این بستر اصلی خارج شدند. این چیزی ست ممكن و بلكه حتمی. اما میان آن كسانی كه در این متن و بستر اصلی قرار دارند، ابعاد اختلاف، گسترده و اصولی نیست. لهذا نیروهای پیرو خط امام - كه اصطلاحاً این نام به گروههای حاضر در صحنه اطلاق میشود - از لحاظ اصولی با یكدیگر هیچ گونه اختلافی ندارند؛ چون همهی آنها به اسلام فقاهت و ولایت فقیه معتقدند و در صحنهی سیاست خارجی یا ابرقدرتها ضدیت دارند و معتقد هستند كه امریكا سختترین و خطرناکترین دشمن ماست كه باید با آن مبارزه كرد. همهی ما اعتقاد داریم باید با ملتهای اسلامی وحدت برقرار كنیم و باید انقلاب را مثل عطر گل و نسیم بهاری صادر كرد و همه معتقدیم به مصلحت جمهوری اسلامی ایران نیست كه در امور داخلی كشورهای دیگر دخالت كنیم. این ها مسائل اصولی دولت است و شما امروز هیچ ارگانی را در داخل دستگاه حكومت و همچنین ارگانهای انقلابی غیر وابسته به حكومت، مثل احزاب، جمعیتها و انجمنها را نمیتوانید پیدا كنید كه این اعتقادات را نداشته باشند. و لذا در اصول، همه با هم توافق و التقا دارند. اما همین ها در شیوهها و در بعضی از تاکتیکها و تعبیرات، یا در مسائل فرعی و درجهی دو