فهرست مطالب کتاب


**صفحه=184@
دانشگاه می‌توانند نقش داشته باشند، آنها بهترین كسانی هستند كه می‌توانند اداره کننده‌ی دانشگاه‌ها باشند.
البته به نظر ما در صورتی كه باز آن اندیشه‌ی استقلال دانشگاه‌ها مطرح نباشد و دانشگاه‌ها ملحق به وزارت علوم باشند در این مورد بیشترین نقش با وزارت علوم است و با آن تصوری كه در ذهن من هست، ستاد انقلاب فرهنگی نقش خودش را دارد، جهاد دانشگاهی هم در كنار اینها وجود دارد و با توجه به اینهاست كه دانشگاه می‌خواهد اداره بشود و اداره‌ی آن هم به عهده‌ی وزارت علوم است. اما این كه وزارت علوم از چه كسی باید كمك بگیرد، از آن عناصری كه در دانشگاه با هویت علمی دانشگاه سر و كار دارند. و این مربوط به هویت علمی دانشگاه است و لذا این كیفیت شورا را من برای مدیریت مناسب نمی‌بینم. اما مناسب می‌دانم شورایی از همان عناصری كه ذكر كردید، یعنی استاد و دانشجو و كارمند، تشكیل بشود؛ برای این كه هر كدام در بخش خودشان بتواند ذی نظر باشند، به معنای منعكس كردن نارسایی‌ها و نیازها، تا مدیران بتوانند تصمیم بجا و مناسب بگیرند و بنده در مورد غالب جاهایی كه شورا وجود دارد، همین را عرض می‌کنم. چون شورا اگر بخواهد اداره كننده باشد، نه به سامانی هایی كه امروز مشاهده می‌کنید در خیلی از جاها وجود خواهد داشت. و لذا بُرنده و حل و فصل كننده باید یك نفر باشد، یعنی یك مقام و آنمقام هم مدیریتش به این معناست كه مدیریت های كوچكی زیر دست او وجود دارند و هر كدام از آنها حل و فصل کننده‌ی حوزه‌ی كار خودشان می باشند. یعنی من به همان شكل مدیریت سنتی اعتقاد دارم و معتقدم كه جز این امكان پذیر نیست.
اما اگر شورایی شد و شورا به این معنا باشد كه عده‌ای طرف مشورت قرار گیرند، این خیلی خوب است. یعنی عده‌ای نشان دهنده‌ی نیاز و كمبودها و پیشنهادها باشند، بدون این كه تأثیری در اجرا داشته باشند و بدون این كه خود را تصمیم گیرنده بدانند. این خیلی خوب است. یا اگر شورا به این معنا باشد كه چند نفر بخشی را بین خودشان تقسیم می‌کنند و در اداره‌ی مجموعه با هم مشورت می‌کنند، این هم اشكال ندارد. یعنی فرض بفرمایید واحدی را دو نفر، سه نفر می‌خواهند با همدیگر اداره كنند. اینها می‌آیند تقسیم كار می‌کنند و می‌گویند این یك سوم مربوط به فلانی، این یك سوم هم مربوط به تو و این یك سوم هم مال من. منتها برای این كه هماهنگی كنند می نشینند با هم مشورت می‌کنند. این هم اشكال ندارد. چون دیگر این مدیریت نیست، یقیناً در رأس شورا باید مدیریتی وجود داشته باشد. در واقع می‌شود مدیریت فرد و شباهت با كار ستادی دارد كه دیگر شورا نیست.
 در حقیقت مثل كار هیأت دولت می‌شود و نخست وزیر، كه در هیأت دولت هر كدام از افراد مسئول یك بخش از مملكت هستند و بالاخره مملكت هم مجموعاً واحدی ست كه بخش‌های مختلفی دارد و هر كدام از وزرا مسئول یك بخش اند كه با همدیگر مشورت می‌کنند و از همدیگر كمك می‌خواهند، مثلاً كسی كه وزیر صنایع است در كار دانشگاه نظر می‌دهد، یا كسی كه وزیر راه است در كار مثلاً وزارت خارجه هم نظر می‌دهد اما تصمیم گیرنده و به اصطلاح مدیر واقعی در این مجموعه، آن كسی ست كه در رأس قرار دارد، كه البته او تصمیم گیرنده نیست و تصمیم گیرنده اكثریت است، منتها یك مدیری در رأس آنها قرار دارد و بنابراین یك مدیریت واحد حتماً

نظر خود را ارسال کنید