اگر در جامعه به دنبال مباحث گذشته ای که داشتیم، سود سرمایه را پذیرفتیم و به دنبال آن تفاوت و بهره گیری از امکانات مختلفی را که پیش میآید قبول کردیم، آیا زمینه برای سیطره، سلطه و حاکمیت سرمایه بر جامعه فراهم نمیشود؟ یعنی کسانی که امکانات بیشتر و متنوعتری از قبیل ثروت، ماشین آلات و کارخانه را در انحصار خود دارند و کارگرانی را نیز به استخدام خود در میآورند و از امکانات خویش بهره میگیرند بعد از مدتی در جامعه حاکم نمیشوند و خواست این ها به صورت قوانین حاکم بر جامعه تجلی نمینماید و یا این که از اجرای قانون جلوگیری نمیکنند؟
در صورتی که مسئله سرمایه و حدود و ثغور آن را تنها با یک سری از مباحث اقتصادی در نظر گرفته و معارف اسلامی را مورد توجه قرار ندهیم طبیعتاً جواب سئوال مزبور مثبت خواهد بود و نه تنها خطر حاکمیت سرمایه وجود خواهد داشت بلکه بعد از حاکمیت اش، آن «عدالت اقتصادی»، ارزش کار و دیگر معیارها نیز تحت شعاع قرار خواهند گرفت، زیرا هنگامی که حکومت، حکومت سرمایه و سرمایه دار باشد، طبعاً همهی ارزشها و معیارها را به نفع خود تغییر میدهد، رفته رفته فرهنگ را مسخ کرده و تبلیغات را تحت سلطه قرار داده و اکثریت جامعه را به استضعاف میکشاند، همان گونه که در بقیه نقاط دنیا اگر سرمایه و دایره عمل سرمایه دار را به حال خود گذاشته باشند بعد از مدت کوتاهی عده معدودی همه چیز را قبضه کرده و اکثریتی را در حدّ این که قوت لایموتی برای زنده ماندن داشته باشند در خدمت خود قرار میدهند.
لذا اسلام که اقتصاد آزاد تحت هدایتی دارد در اینجا توجه خاصی مبذول میدارد تا با ضمیمه کردن معارف و مسائل اسلامی مانع از