بنابراین در اسلام این اجازه داده نشده است که سرمایه و ابزار در تسهیم محصول کار تولیدی و حیازتی در ردیف انسان قرار بگیرد.
اختلاف ریشهای اسلام و مارکسیسم در ثبات مالکیت
نکته دومی در اینجا وجود دارد که مورد توجه اسلام قرار گرفته و در بر دارنده اختلافی جدی با مارکسیسم.
فرضاً شخصی طبق موازین مالک چیزی میشود. چیزی که معمولاً به یک حالت نمیماند، بلکه دائماً با شیوههای جدیدی در تولید تغییر کیفیت میدهد و ارزشهای جدیدی در آن ایجاد میشود. به عنوان مثال چوب، برگ درخت و زبالههایی که در جنگل معمولاً رو به فرسودگی میگذارند توسط انسان تبدیل به کاغذ میگردد و ارزش جدیدی را به وجود میآورد. در اینجا نیز از آن جهت که اسلام احترام خاصی به کار انسان مینهد، سلطهی شما را بر آن ارزش جدیدی که آفریدهاید و آن مالکیتی که از قبل داشتید تا زمانی که از آن صرف نظر نکردهاید قطعی میداند. در چنین حالتی هیچ کس نمیتواند رابطهی شما را با مملوکتان قطع نماید، الّا حکومت که ولایت کلی دارد و معیارهای دیگری در رابطه با انسانها دارد که مسئله ای دیگر است. به عبارت دیگر چیزی به نام ثبات در مالکیت را میخواهیم طرح کنیم که درست در همین جا با مارکسیسم اختلاف داریم. مارکسیستها هر حالت جدیدی را که در محصول و در تغییر کیفیتها به وجود میآید و هر ارزش اضافی جدیدی را محصول کار جدید میدانند و هیچ سهمی برای صاحب این ماده قائل نمیشوند. آنان آن گاه که مالکیت را میپذیرند اصولاً و مستقیماً آن را به کاری که روی آن انجام گرفته مرتبط مینمایند.
حال آنکه اسلام به حفظ سلطهی مشروع انسان اهمیت داده