بلکه مسئله حمایت و تشویق از کسانی است که صبح و شام به یاد خدایند و از یاد وی غافل نمیشوند. ارزشها را نه «فقر» تعیین میکند و نه «غنی» بلکه ارزشها توسط معیارهایی نظیر «تقوی»، «علم» و «جهاد» مشخص میگردند. سپس به پیامبر فرمان میرسد که (وَلا تُطع مَن... فُرطاً) تابع فرمان ثروتمندان پول پرست که در مادیات افراط کردهاند و تعادل خود را از دست داده و از یاد خدای غافلند، نبوده و پیرو حق باشد، حق را بگوید، حال هر کس میخواهد؛ ایمان بیاورد و میخواهد نیاورد. منتهی ظالمین و کفار تهدید به عذابهای اخروی میشوند. در آیات بعدی اجر مؤمنین یعنی بهشت، و جهنم ظالمین مجسم میشوند. ابتدا جهنم مستکبرین وصف میشود، آتشی که ظالمین را کاملاً احاطه نموده و هر وقت استغاثه کرده و طلب آب نمایند آب داغی که همانند مس گداخته است و از شدت حرارتش صورتهای اینان میسوزد به کافران خورانده میشود. مؤمنین هم در جنات همیشگی خواهند رفت.
آبها از کف این باغها جریان دارد و آن جا النگوهایی از طلا به دست دارند و معلوم میشود که در بهشت دیگر این حرفها که بعضی از زینتها در دنیا مخصوص زنان است و برای مردان نیست وجود ندارد، و هر نوع زینتی در آن جا وجود دارد و مؤمنین لباسهای بسیار عالی از انواع پارچههای خوب «سُندُس» و «اِستَبرَق» پوشیدهاند و بر پشتیها تکیه زدهاند و غرق در نعمتند (نِعمَ الثّوابُ وَ حَسنت مُرتَفقاً).
سپس قرآن داستان دو مرد را به عنوان مثال ذکر مینماید (وَاضرب لَهم مَثَلاً رَجُلینِ...) که یکی از آن دو دارای باغهای سرسبز و حاصل خیزی است و در فاصلهی این باغها هم زمینهای مزروعی قرار داشته( وَجَعلنا بَینهما زَرعاً) و دیگری نیز مرد فقیر و در عین حال مؤمنی است. مرد مؤمن