عَبَسَ و تَوَلّی(1) اَن جائهُ الاعمی(2) وَ ما یُدریکَ لَعَلّهُ یَزکی(3) اَو یَذکرُ فَتَنفَعَهُ الذِکری(4) اَما مَن استَغنی(5) فَاَنت لَهُ تَصَدی(6) وَ ما عَلَیک اَلا یَزّکی(7) وَ اَما مَن جاءکَ یَستعی(8) وَ هوَ یَخشی(9) فَاَنت عَنهُ تَلَهی(10) کلا اِنها تَذکرَةٌ(11) (عبس-1تا11)
چرا عبوس و ترش رو گشت(1) چون آن مرد نابینا حضورش آمد(2) و تو چه میدانی ممکن است او مردی پارسا و پاکیزه صفات باشد؟(3) یا به یاد خدا آید و ذکر حق او را سودمند افتد(4) اما آن که دارا مغرور دنیا است(5) چرا ای رسول به او توجه کنی؟ و حریص بر ایمان او باشی(6) در صورتی که اگر او از کفرش به ایمان و پارسایی بپردازد بر تو تکلیفی نیست(7).
و اما آن کس که چون عبدالله مکتوم به شوق دل برای ذکر خدا به سوی تو میشتابد(8) و او مرد خدا ترس و با تقوی است(9) تو از توجه به او خودداری میکنی؟(10) این روا نیست که آیات حق برای تذکر و پند همهی خلق است.(11)
در تفسیر آیات مزبور، اهل تسنن و تشیع مطالب مختلفی را بیان کردهاند که خود بحث مستقلی دارد، اما روح مطلب این است که عبدالله بن مکتوم، مرد کوری از فقرا مکه در نزد پیامبر بوده و در همین حال مردی از اشراف مکه به خدمت پیامبر آمده است و در این حال وضعیتی در مجلس پیش آمده است. بعضی از تفاسیر میگوید که بعضی از اشراف و شخصیتهایی که آنجا نشسته بودند از حضور این