چند آیه از آیات سورهی شعرا نیز اختصاص به باز گو نمودن داستان حضرت نوح دارد:
قالوا اَنُو منُ لَکَ وَ اتّبعَکَ الأ رذَلونَ(111) قالَ وَ ما عِلمی بِما کانُوا یَعمَلونَ(112) اِن حِسابُهم اِلا عَلی ربّی لَو تَشعُرونَ(113) وَما اَنا بِطارِد المُومنینَ(114)(شعراء)
قوم نوح از کبر و خودپرستی پاسخ دادند که ما چگونه به تو ایمان آوریم که پیروان تو معدودی مردم فرومایهاند(111) نوح گفت مرا چه کار که اموال و افعال پیروانم را که از طبقه عالی یا دانی اند بدانم(112) اگر شعور و دقتی دارید بدانید که حساب کار آن ها بر کسی جز خدا نخواهد بود(113) و مرا نرسد که مؤمنان بحق را از خود برانم(114).
در اینجا نیز باز همان ملأ، حرفهای گذشته را تکرار نمودند که (قالُوا اَنُومنُ...) ما چگونه به تو ایمان بیاوریم در حالی که پیروان تو طبقات پایین و پست اَرذَلون هستند و باز همان تعبیر طرد مومنین در اینجا نیز تکرار شده است.
نتیجه
بنابراین ماحصل و نتیجه گفتارمان را میتوانیم این گونه خلاصه نماییم که انبیاء و خصوصاً اسلام و کتاب آسمانی آن، قرآن کریم برای حکومت، معیارها و ارزشهای خاصی را معین کردهاند که طبقهی اشراف و اعیان، ملاء و مترفین با توجه به حاکم بودن ضوابط مزبور قادر به