اخم پیامبر(ص) عوض کند و آن مرد غنی هم از برخورد پیامبر با وی ناراحت نشد و در صدد جبران اشتباهش بر آمد و این روحیه زنده و عالی در اثر تعلیمات اسلامی در این مردم پیدا شده بود.
روایت دیگری است از علی بن ابیطالب(ع) در نهج البلاغه که به امام خبر میدهند عثمان بن حنیف که گویا استاندار امام بوده در یک جلسه اشرافی شرکت کرده است. امام نامهای به وی مینویسند و او را مورد توبیخ قرار میدهند که چرا در این جلسه شرکت کرده است. جلسهای که طبقات مردم از لحاظ غنی و فقر در آن مطرح بودهاند. نماینده علی (ع) نمیبایست در چنین جلسهای شرکت جوید. مسئله، شرکت در مهمانی اشراف نیست چه بسا این مهمانی به خاطر ولادت، عروسی و یا عمل مستحب دیگری ترتیب داده شده بود بلکه موضوع حائز اهمیت این است که کیفیت تشکیل این میهمانی بد بوده زیرا مردم به دو گروه فقیر و غنی تقسیم شده و تنها اغنیا به این مهمانی دعوت شده بودند. این طبقه بندی و جدا کردن مردم از دیدگاه امام مطرود و محکوم است و نماینده ایشان حق شرکت در چنین جلساتی را ندارد.
روایت دیگری از حضرت علی(ع) است که روزی یکی از دوستان امام، ایشان را به ولیمهای دعوت کردند. امام از وی پرسیدند چه کسانی در این مهمانی هستند و آن مرد نیز نام عدهای از مدعوین را برد. حضرت فرمودند من در این جلسه شرکت نمیکنم و در جواب آن مرد که علت را جویا شده بود فرمودند: این ها که تو نام بردی همه از اشراف هستند و در خانههایشان غذایی بهتر از میهمانی تو میتوانند تهیه کنند بهتر است بروی و فقرا را هم دعوت کنی. در اینجا مرد گفت که برنامهای هم برای فردا شب داریم و گروهی از فقرا را دعوت کردهایم.