بحث میکنند (فَقالَ المَلأ الذّینَ...) آن گاه حضرت نوح به آنان میگوید که( یا قَوم لا اَسئَلکُم...) من از شما مال نخواستم که آمدید و این پیشنهادات را به من میکنید و از اینجا معلوم میشود که کفار، مال و ثروتشان را به رخ کشیدهاند. (و ما اَنَا بِطاردِ الّذینَ...) من حاضر نیستم که این ها را از پیرامون خودم طرد کنم و هیچ وقت این کار را نمیکنم که آن ها راهشان به طرف خداست و شما جاهلید و یکی از ارزشهایی را که این مردم فقیرو در عین حال مؤمن از قبیل تقوی، علم و ایمان دارا هستند را ندارید. (و یا قَوم مَن یَنصُرُنی...) چرا نمیفهمید؟ چرا توجه ندارید؟ من پایگاه پیشرفت اسلام را که این مستضعفین هستند و پایگاه دین حق را از دست بدهم.
هدف مستکبرین از پراکنده نمودن مستضعفین از پیرامون انبیاء
در اینجا یک تحلیل ظریف سیاسی مطرح میگردد و آن این است که اصولاً هدف کفار از مطرح نمودن این پیشنهاد که حضرت نوح و یا سایر انبیاء، محرومان جامعه را برانند یک توطئه سیاسی بوده است بدین نحو که پایگاه انبیاء را که همین فقرا مؤمن بودند متلاشی ساخته و سپس پیامبران و نهضت آنان را از میان بردارند و اصولاً تاریخ ادیان همین است. اگر سرمایه دارها گرایشی به نهضت الهی پیدا نمایند، هدفی جز خارج گردانیدن مستضعفین از صحنه انقلاب و در نهایت، نابودی آن را ندارند. روند انقلاب اسلامی ما نیز امروز مسئله فوق را تجسم بخشیده است و شاهد هستیم که توطئه مستکبرین چیزی جز خارج گردانیدن مستضعفین از صحنه انقلاب اسلامی و نابودی پایگاه انقلاب نیست، و روشن است که پس از نیل به اهداف خود، در جامعه حاکمند و هر چه را که بخواهند میتوانند به آن جامهی عمل بپوشانند.