اضافی میشود و ارزش اضافی را هم نمیرباید و استثماری در میان نخواهد بود.
البته من مخاطره را به طور کلی نفی نمیکنم. ممکن است آن هم نقشی داشته باشد، اما به نظر من اگر همهاش بخواهیم روی مخاطره تکیه بکنیم، درست نمیباشد و نمیتوان آن را به عنوان معیار در نظر گرفت.
2- فرض کنیم به هیچ صورت برای تجارتهایی که احتمال خطر برای آن ها میرود وجهی در نظر گرفته نشود و نتیجه این میشود که در جامعه هیچ پولی در راهی که سوددهی آن روشن و مسجل نباشد به جریان نمیافتد در حالی که بسیاری از پیشرفتها ناشی از سودی بوده است که یک کار پرمخاطره به دنبال داشته است و در عین حال برای گشایش کار مسلمین هم میتواند مفید باشد. به عنوان مثال تجارت مواد غذایی و فاسد شدنی، تجارت لوازمی که احتمال منسوخ شدن و یا ورود رقیبی بهتر از آن به بازار میرود و یا تجارت احشام که احتمال بیماری آن ها میرود و موارد گوناگون دیگر. بنابراین تجارت این اشیاء خطر دارد و کسی حاضر نمیشود پول خود را به خاطر آن به جریان بیندازد.
این سئوال نشان دهندهی عدم توجه به روح سخن من است. بحث ما بر سر این نیست که میتوان سود بیشتری از این کارها گرفت. معمولاً تجارتهای کالاهای فاسد شدنی با تجارت کالاهای فاسد نشدنی فرق دارد. چنین نیست که مثلاً در تجارت کاهو که زود خراب میشود سود مثلاً پنج درصد بگیریم و در تجارت آهن که فساد ندارد نیز همین سود را بگیریم. بلکه معمولاً در عرف به این کالاهای فاسد شدنی سود بیشتری به خاطر ریخت و پاشهایی که دارد، تعلق میگیرد. در عرف تمام جهان