فهرست مطالب کتاب

به قلب‌ها نیز سرایت کرده، وجود و هستی انسان را از میان می‌برد.
آتشی که احاطه دارد و همانند ستون‌های طولانی است. این سوره، حالت تهدید شدیدی دارد و اصلاً روح آن توجه به نادیده گرفته شدن معیارهای اصیل اسلامی و انسانی دارد که به واسطه اتکا به قدرت‌های مادی و استکباری و در نظر گرفتن معیارهای ناصحیح اتفاق افتاده که در نتیجه، انسان‌های مستضعف(*) علی رغم مستعد بودن، عقب نگه داشته می‌شوند.
روح مطلب این است که معیار برتری‌های اجتماعی را پول و ثروت قرار نداده و فرهنگ خطرناکی را که همواره در طول تاریخ وجود داشته از میان ببریم، چنان که سعدی با مشاهده‌ی این فرهنگ منحط می‌گوید:
مرا به تجربه معلوم گشت آخر کار
که قدر مرد به علم است و قدر علم به مال
منظور «سعدی» این است که ارزش مرد به معلومات و علم وی بستگی دارد و تازه ارزش این علم هم تنها با پول و ثروت محاسبه می‌شود و در واقع این مال است که جوهر وجودی انسان را رنگ و جلا می‌دهد.
داستان معروفی است که روزی یکی از شخصیت‌ها با لباس کهنه و مندرس در مجلسی شرکت کرد. او را به سفره راه ندادند و اعتنایی به وی نکردند. این شخص فردای آن روز لباس نویی تهیه کرد و باز به همان مجلس آمد، این بار او را در صدر مجلس نشاندند. وی در سر سفره به آستین خود اشاره کرده و می‌گفت غذا بخور و هنگامی که علت


(*: مستضعف با ضعیف فرق دارد. ضعیف کسی است که به دلیل نقص و ضعف درونی‌اش ضعیف است در حالی که مستضعف واقعاً ضعیف نیست ولی شرایط حاکم بر جامعه وی را ضعیف و عقب مانده نگاه داشته و حق وی را پایمال نموده است.)

نظر خود را ارسال کنید