مصرف فزونتر گراییده باشند، ناچار باید منابع مصرف عظیمی تهیه نمود که شاید غیر ممکن باشد. از طرف دیگر هنگامی که انسان با مصرف کمتر از اندازهی کارش مواجه میشود، لاجرم در روز از ساعات کار خود میکاهد و در نتیجه میزان تولید را تنزل میدهد. همچنین وی به سمت غیر تولیدی کردن کالاها کشیده میشود. به این نحو که به جای به کار گیری کالا در تولید بیشتر و در نتیجه سود فزونتر، سعی در نگهداری آن میکند. فرضاً آن ها را تبدیل به طلا و غیره نموده و در خاک پنهان میسازد.
اگرچه در جامعه برخی افراد هستند که بر اساس عقیده شان میگویند ما سود نمیبریم و سود را برای جامعه میگذاریم یا اموال خود را وقف میکنند و بخششهای بسیار مینمایند، اما نمیتوان نظام جامعه را بر این مبنا استوار کرد بلکه تولید و مصرف در جامعه لاجرم باید در توازنی منطقی و رو به رشد قرار گیرد. البته میتوان حواشی کارها را بر عهده مردم خیّر و با گذشت گذارد.
بنابراین اگر اندوختههای انسان قابل رشد نباشند، تناقضی عجیب به وجود میآید. به این شکل که تولید کاهش مییابد و در مقابل مصرف به سرعت بالا میرود و جامعه دچار بحرانی دست و پا گیر میگردد.
***
اینکه میگوییم باید با نگرشی واقع بینانه به این مسائل دست یابیم، سخنی به گزاف نگفتهایم، چرا که دنیای سرمایه داری و مارکسیسم هر دو عملاً به این معضل دچار گردیدهاند.
در دنیای کمونیسم، مالکیت شخصی بر ابزار تولید ممنوع اعلام