از پیغمبر اسلام دست نخورده نمانده ولی قرآن دست نخورده مانده است و منطقی است که ما به قرآن که دست نخورده و پیغمبری که این قرآن را آورده گرایش پیدا کنیم تا به پیغمبری که آن پیغمبر آثارش و تعلیمش برای ما باقی نمانده؛ این یک نکته.
نکتۀ دیگری که بوده مسئلۀ مستضعفین بود که من گفتم پیغمبران آمده اند برای حاکمیت مستضعفین. انقلاب اسلامی ما هم برای حاکمیت مستضعفین است ولی استضعاف را در یک منطقۀ محدود انقلاب ما از بین می برد و در یک حد محدودی، ما کی می توانیم مدعی باشیم که این انقلاب استضعاف را ریشه کن می کند آن هم در کل جهان؟ بنابراین موج طاغوتی که همیشه در تاریخ هست بالاخره در یک شرایطی در آینده، ما قرار خواهیم داشت، جهان ما قرار خواهد داشت، که باز هم حاکمیت مال ظلم و طغیان و بی عدالتی است و ایجاب می کند یک عدالت جهانی و یک رسالت جهانی بیاید.
در هر حال این حرکت ما یک فرازی است، یک فصلی است از یک حرکت عادلانه و بشری در طول تاریخ و نه کل حرکت است و نه کل عدالت در کل جهان، و این بسیار بسیار اهمیت دارد و ارج دارد و مهم است ولی در هر حال یک فصلی است یک ورقی است یک برگی است از تاریخ عدالت و از تاریخ انبیاء و رسالت های انبیاء.
سؤال: در روایات آمده است که منظور از حاکمیت مستضعفین که در آیه «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا...» الخ، بدان استفاده کردید مربوط به زمان ظهور ولی عصر (عج) می باشد در صورتی که شما از این آیه استفاده کردید برای یک اصل کلی که مستضعفین حاکمیت می یابند.
جواب: آنکه در آیه اشاره شده و بعد هم در بعضی از روایات تفسیر شده است به ظهور حضرت مهدی سلام الله علیه این منافات ندارد با اینکه آیه یک مسئلۀ کلی را می خواهد مطرح بکند ولی یکی از مصادیقش را روایات تفسیر کرده اند به ظهور امام زمان. این یک بحثی است در اصل تفسیر مثلا در تفسیر کلمۀ غیبت که در اول سورۀ بقره قرار دارد اگر یک روایتی دیدید که در ذیل کلمۀ «غیب» نوشته مقصود از غیب «قیامت» است آیا با این روایت ما می فهمیم که دیگر مقصود از غیب خدا نیست، فرشتگان نیست، وحی نیست،